شیطان و "من"های توهمی!

شیطان و "من"های توهمی!

 

  در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ هفتاد و چهارم، 15 محرم 1435) به تبیین موضوع «شیطان و "من"های توهمی!» می‌پردازیم.

قبل از ادامه‌ی بحثِ رحمت به عنوان اولین جلوه‌ی مستعاذٌبه، مختصری درباره‌ی مستعاذٌمنه یعنی شیطان می‌گوییم؛ تا طعم گوارای امنیتِ آن پناهگاه، بهتر به کام جانمان بنشیند؛ إن‌شاءالله.

در مباحث قبل دانستیم شیطان، موجودی است که با تصور وهمی و پنداشتن إنّیت حقیقی برای خود، از درگاه الهی رانده شد و قسم یاد کرد تا گل سرسبد هستی و قوی‌ترین ظهور الله یعنی انسان را - که شعاع وجودش به دلیل تعلیم اسماء الهی، نزدیک‌ترین شعاع است- از مسیر عبودیت، دور کند و او را اسیر "من"های توهّمی نماید.

خداوند هم که می‌دانست آدمی ممکن است به جهت اقتضای فجورش، اسیر توهّمات شیطانی شود، زمین و آسمان و فرشتگان و تمامی موجودات را بسیج کرد، تا به یاری این دردانه روند و او را در مقابل کید شیطان، حفظ کنند. علاوه بر این، با ارسال رسل و انزال کتب نیز نیرنگ‌های شیطان را آشکار کرد و او را دشمن قسم‌خورده‌ی انسانیت، معرفی نمود و انسان را از او بر حذر داشت:

"وَ قُلْ لِعِبادی یَقُولُوا الَّتی‏ هِیَ أحْسَنُ إنَّ الشَّیطانَ یَنْزَغُ بَینَهُمْ إنَّ الشَّیطانَ كانَ لِلإنْسانِ عَدُوّاً مُبیناً."[1]

و به بندگانم بگو: سخنی بگویند كه بهترین باشد؛ که همانا شیطان [به وسیله‌ی سخنان ناپسند]، میان آن‌ها فتنه و فساد می‌كند؛ همانا شیطان، دشمن آشكاری برای انسان است.

در واقع بد سخن گفتن و ارتباط سوء داشتن با دیگران، ناشی از القائات شیطانی و "من"های توهّمی است؛ وگرنه کسی که تمام هستی را ظهور خدا ببیند و برای خود نیز وجود مستقلّی از خدا قائل نباشد، هرگز به خود، اجازه نمی‌دهد که حقوق مخلوقات را ضایع کند و از جمله با آنان، بد حرف بزند؛ و وجودش آن قدر پر و غنی است که حتی اگر کسی حقّ او را ادا نکند، او وظیفه‌ی خود را انجام می‌دهد.

اما به محض اینکه توهم "من"، شأن "من"، حقّ "من" و... به میان آید، شیطان، فتنه و فساد را آغاز می‏كند؛ که او برای مسیر انسانیت و عشق و محبت، دشمنی آشکار است. در واقع بسیاری از ترس‌ها و نگرانی‌های ما نیز به این برمی‌گردد که با شیطان، حرکت کرده‌ایم و برای خود، "من" توهمی در نظر گرفته‌ایم؛ لذا مدام نگرانیم که ضرری به آن "من" نرسد، منافعش حفظ شود، حقوقش ادا گردد و شأن و شئونش به خطر نیفتد.

اما آن کس که با الله همراه شود، تنها نگرانی و دغدغه‌اش، این است که از آن حقیقت جمیل و احسن، جدا و دور نشود؛ و لذا تمام عبادات، ترک رذایل و تخلق به فضایلش، برای رهایی از "من"های توهمی و ادراک الله است.

ولی متأسفانه ما در پی ارضاء "من" رفته‌ایم! در اوج غضب و گناه، به زبان "لاإله‌إلاّالله" گفتیم؛ اما در عمل، با اینکه دشمن را شناخته بودیم، او را دشمن نگرفتیم و از او دور نشدیم! ترسیدیم و دودستی، سرمایه‌ی وجودمان را به دستش دادیم! لعنتش کردیم؛ اما به وسوسه‌هایش هم گوش دادیم و فراموش کردیم که او همچون ماری در وجود ما لانه می‌کند و اگر لانه‌اش را نیابیم و او را از بین نبریم، در دل ما تخم‌ریزی خواهد کرد و آن وقت، تمام وجودمان تحت سیطره‌ی او خواهد بود. پس حتماً باید بگردیم و رخنه و سوراخی را که در دلمان بوده و او از آن راه به ما نفوذ کرده، پیدا کنیم و آن را پر نماییم؛ وگرنه انصار و اعوانش هم خواهند آمد!

به هر حال، شیطان، دام‌هایش را در دنیا می‌ریزد و ما برای مصون ماندن از شرّ او، باید از خطواتش دوری کنیم و به دامن ائمه‌ی اطهار(علیهم‌السلام) که مظاهر تامّ و کامل الله‌اند، پناه ببریم. البته نه به این معنا که فقط دوستشان داشته باشیم؛ بلکه در کنار محبت، باید با معرفت به مقام آن‌ها، به حریمشان وارد شویم و برای دوری از خودی‌های توهمی و شناخت زیبایی الله، از آنان مدد بخواهیم و تحت اوامرشان حرکت کنیم.

"یا أیّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ كَافَّةً وَ لاتَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ إنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ."[2]

ای كسانی كه ایمان آورده‌اید، همگی در سلم و صلح درآیید و از گام‌های شیطان، پیروی نكنید؛ كه همانا او، دشمن آشكار شماست.

و مراد از خطوات شیطان، نه تنها دعوت‌های او به باطل، بلکه وسوسه‌ها و دعوت‌هایی است که در لباس حق و به عنوان دین می‌کند! یعنی باطل را در لفافه‌ای به رنگ دین می‌پیچد و طریقه و روش خود را به خوردِ جاهلان بی‌معرفت می‌دهد و این گونه، انسان‌ها را که مظاهر اسم الله هستند، از مسیر حق، جدا می‌کند. در حالی که مؤمن، باید با نور خدا به همه چیز بنگرد و ردّ پای شیطان را در هر جا که باشد، بیابد.

 

[1]- سوره إسراء، آیه 53.

[2]- سوره بقره، آیه 208.

 



نظرات کاربران

//