با بیان آیات الهی ثابت کردیم که سطح طبیعت، حدوث زمانی دارد؛ یعنی زمانی نبوده و بعد پدید آمده و ازآنجاکه ذاتیاش فناست، زمانی دیگر نیز از بین خواهد رفت. پس روشن میشود که منظور از خلقت عالم، نمیتواند یک فرد یا یک موجود خاص باشد، چون "كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ"[1]؛ بلکه هدف، ظهور وحدت شخصیۀ حقیقی یعنی ظهور یکپارچۀ حق با تمام اوصاف و اسمائش بوده است. مثل هریک از ما که با تمام مراتب و شئونمان یک شخص واحدیم.
هستی همچون آبی است که جاری شده و در سریانش، امواج یعنی مظاهر وجود پدیدار گشتهاند. امواج، شکنهای آباند که خروشیدهاند و کف و حباب گرفتهاند. ذات آب یعنی الله نیز پیوسته در نفس و وجود موجودات، جاری است.
ادامه
از عروج ارواح و ملائکه به لقاء حقتعالی گفتیم و دانستیم بدون صبر هرگز نمیشود به درک این حقایق رسید. گفتیم این عروج، تدریجی است؛ اما نه تدریج در زمان مادی، بلکه در ایام الوهی و ایام ربوبی.
ملاّصدرا با اشاره به آیۀ 4 سورۀ معارج[1] و آیۀ 5 سورۀ سجده[2] مینویسد:
در هر هزار سال، صور کونی زمینی به تدریج به سوی عالم نفوس آسمانی که مدبّر اجرام آنها هستند، بالا میروند، پس در هر هفت هزار سال که برابر با یک هفته از ایام ربوبیت است، تمام صورّ آنچه در آسمانها و زمین است، به عالم آخرت منتقل میشود و با نفخه فزع، قیامت وُسطی برای نفوس برپا میگردد.
سپس در مدت پنجاه هزار سال که معادل هفت هفته و هر هفته از آن، هفت هزار سال است، با نفحۀ صعق، فنای کلی برای ارواح اتفاق میافتد و همه چیز به حضرت یکتای قهّار برمیگردد.»[3]
ادامه
خلقت طبیعت بماهوطبعش مساوی تغییر، تبدیل، کون و فساد است و این جزء سنن الهی است. اما در جنبۀ وجود، حقیقت و وجه باقیاش ثابت است در عین تحول. منظور از تحول همان پذیرش صور، صیرورت و شدن است.
در بررسی آیات مربوط به تحول و نیز تبدل طبیعت، رسیدیم به آیۀ "يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ"[1]. حقیقت "کَدح" ربطی به اقتضائات طبعی طبیعت و خاصیت کون و فساد آن ندارد. بلکه همان تحویلی است که در وجود انسان برای مرگ و حیات نفسش اتفاق میافتد؛ آن هم با فشار؛ چون به هر حال هر مرگی بدون فشارِ احتضار و سکرات و... نیست. در این مسیر، نفس از حیات دانی میمیرد و به حیات برتر زنده میشود و دوباره میمیرد و زنده میشود تا اینکه به ملاقات رب خودش برسد. مگر رب هر کس با دیگری فرق دارد؟ بله؛ رب هم مراتب دارد؛ رب در رتبۀ نباتی، حیوانی و انسانی. معلوم است ربّ کسی که بر اساس خلقت و تکوین میرود با رب کسی که مطابق هوایش حرکت میکند یکی نیست.
ادامه