مقام فنا

مقام فنا

در ادامۀ بحث ادب توحید (جلسۀ 14، 17 محرم ۱۴۴۲) به تبیین موضوع مقام فنا می‌پردازیم.

همه دیندارند!

اگر اسماء الهی تسلیم خدا نبودند، نمی‌توانستند ظهور کنند. ما به شرطی قبول می‌کنیم که دستمان مال خودمان است که تسلیم ما باشد و ظهور ارادۀ خود را در حرکت دستمان ببینیم. همۀ قوا و اعضا و جوارح به همین صورت است. وقتی می‌گوییم همۀ هستی به دین الهی هستند، به این جامعیت اشاره می‌کنیم که همه تسلیم ارادۀ او هستند.

دین الهی بسیار جامع‌تر از شریعت است. در شریعت می‌توان تسلیم خدا نبود؛ اما در مقام عنداللهی دین اسلام، نمی‌توان تسلیم نشد. اگر زمین و آسمان، افلاک و عرش هست، اگر باران می‌بارد چون همه تسلیم خدا هستند. نفس انسان هم در تکوین، تسلیم است اگر چه در شریعت تسلیم نباشد.

ولایت بر دو قسم است: تشریعی و تکوینی. ولایت تکوینی همان حکومت و خلافت است و تحقق آن به پذیرش مردم بستگی دارد؛ اما ولایت تکوینی بسته به خواست مردم نیست و در تکوین همۀ مردم دین دارند؛ اگرچه خبر نداشته باشند. همه در وجود خود برخوردار از ولایت و مقام عنداللهی هستند.

در دین اکراهی نیست؛ چون دین عین عشق است. نمی‌توان کسی را وادار کرد دیندار شود؛ چون همه دیندار هستند. اگر چه در شریعت می‌توان دیگران را مجبور به انجام فروعات کرد.

ما شریعت را نفی نمی‌کنیم. ‌کسی که دیندار است بیشتر از بقیه به شریعت پایبند است. او نماز را با عشق می‌خواند و از مستحبات دور نمی‌شود. به دوری از حرام و انجام واجبات اکتفا نمی‌کند. به مکروه و شبهه هم توجه دارد. اما کسی که فقط به ظاهر شریعت چسبیده است، نماز می‌خواند اما حرام را وارد کسب و کارش می‌کند.

 

انسان کامل، مظهر تام دین الهی

خدایی که ما می‌توانیم بشناسیم خدایی است که با ظهوراتش خود را نشان داده است. ما را به آن بخش از وجود که ظهور نکرده است، راهی نیست و خدا هم ما را از آن برحذر داشته است[1] و ما به کنه ذات او راهی نداریم. آنچه می‌توانیم به آن معرفت پیدا کنیم و مطلوب و معشوق جانمان است، وجودی است که با اسلام ظهور یافته و تمام هستی تسلیم آن هستند.

دین، حقیقتی ظاهر شده از طرف خداست. هر چیزی که از نزد خدا ظهور پیدا می‌کند، مظهر می‌خواهد. هر اسمی، مسمّی دارد. همۀ هستی مظاهر اسماء الهی هستند. اینکه می‌گوییم خدا چیزی را خلق کرده یعنی اسم یا صفتی از خود را در او ظهور داده است.

اسلام هم باید مظهر داشته باشد. مظهر تام اسلام در تمام مراتب، انسان کامل است. و چون جامع است می‌تواند تمام مراتب هستی را ظهور دهد. او مظهر تام است و مظاهر دیگر از او ظهور می‌یابد.

طبق بیان ملاصدرا در شرح اصول کافی، آخرت دارای درجات بسیاری است. درجۀ اول آن حالت خواب است و تمامیت آن با بعثت و برانگیخته شدن در قیامت است؛ به پیامبری رسیدن پیامبر را هم بعثت می‌گوییم. او بر اساس دین خدا برانگیخته می‌شود و برانگیخته شدن تمام موجودات در قیامت هم بر اساس دین است.

معنای مبعوث شدن این است که نبی تمام صور و حقایق اسما را می‌بیند و تمام استعدادها را می‌شناسد و به تمام آن‌ها در تمام مراتب پاسخ می‌دهد. پیامبر می‌داند که هر موجود مقتضی است چه اسمی را ظهور دهد. مثل باغبان که وقتی دانه را می‌بیند، می‌داند که از این دانه چه گلی خواهد رویید و مسیر را برای شکفته شدن آن گل مهیا می‌کند. نبی هم استعدادهای ما را می‌شناسد و راه رسیدن به آن را ترسیم می‌کند. چون می‌داند که فطرت ما در دنیا، برزخ و قیامت چه می‌خواهد.

انسان کامل به اذن خدا به تمام مراتب از عقل گرفته تا جسد، فیض هستی را می‌رساند. فیض هدایت در عالم ماده شریعت و رسالت است. ما خود نمی‌دانیم که باید چه بخوریم؛ چه نخوریم؛ چه بشنویم؛ چه نشنویم؛ چه ببینیم؛ چه نبینیم و به کجا برویم تا وجود الهی خود را بسازیم؛ اما او می‌داند؛ چون به اذن خدا مسئول ساختن وجود ماست. مثل محصولی که از کارخانه می‌خریم و تولیدکننده، دفترچه راهنمای استفاده از آن را هم ارائه می‌دهد؛ چون فقط سازنده می‌داند چطور باید از آن استفاده کرد. خدا هم از طریق انسان کامل‌، تمام مراتب استعدادها را می‌سازد. این دفترچه راهنما در دنیا، حلال و حرام، مکروه و شبهه، عبادات و امر و نهی‌های شریعت است. کسی که در ظاهر این‌ها را رعایت نکند، در وجود هم راه به جایی نمی‌برد.

انسان کامل در طبیعت، نفس و عقل، کامل است و در هر سه اعتدال دارد. کمال عقل به این است که در علم به حقایق وجود، ذات غیبی خدا و اسما و صفات کامل باشد. کمال نفس در این است که در خیال معتدل باشد. خیالی که به ثبت و دریافت صور می‌پردازد. صور کلی را جزئی می‌کند و معانی جزئی را به کل ربط می‌دهد. کمال طبیعت هم یعنی تصرف در منابع طبیعی بدون افراط و تفریط و بدون گرفتار شدن به حرام، مکروه و شبهه. انسان کامل در این سه عالم فیض را دریافت می کند و آن را به مستعدان وجود می‌رساند.

 

توصیف ولیّ از زبان ولیّ!

از نگاه قرآن و روایات، هرگز زمین از انسان کامل خالی نیست؛ چون اگر انسان کامل نباشد همۀ هستی مرده است. هیچ موجودی نه شرایط ظهور استعدادهای خود را دارد نه آگاهی به ظهور آن‌ها را. امام علی(علیه‌السلام) می‌فرماید:

"زمین هرگز از حجت الهی خالی نیست، که برای خدا قیام کند؛ چه آشکار و شناخته‌شده باشد، چه ترسان و پنهان. تا حجت‌های خدا و نشانه‌های او تعطیل نشوند. [کمیل پرسید] آن‌ها چند نفرند و کجا هستند؟ [امام فرمود] به خدا سوگند آن‌ها عددشان کم اما عظمتشان زیاد است. خداوند به وسیلۀ آن‌ها آیات و بیناتش را حفظ می‌کند."[2]

توحید، ظهور ولایت در انسان کامل است. ولایت باطن خلافت، خلافت باطن نبوت و نبوت باطن رسالت است. به همین دلیل حضرت علی(علیه‌السلام) می‌فرماید: "کنت مع الانبیا باطنا و مع رسول الله ظاهرا"[3]

مفضل از امام صادق(علیه‌السلام) ‌پرسید: "چگونه بوديد آنگاه كه شما در اظله (عالم ارواح) مى‌زيستيد؟ فرمود: "اى مفضل! نزد پروردگار خود بوديم. نبود نزد او كسى جز ما. در یک سايۀ سبز رنگ، او را تسبيح مى‌گفتيم و تقديس مى‌كرديم و به يگانگى مى‌ستوديم و به بزرگوارى ياد مى‌نموديم. جز ما نه فرشتۀ مقربى بود و نه صاحب روحى تا آنكه براى او آفرينش همه چيز پيش آمد و آفريد هرچه را خواست چنانچه خواست از ملائكه و فرشتگان و غير آن‌ها آفريد سپس علم آن‌ها را به ما رسانيد."[4]

علی(علیه‌السلام) می‌فرماید: پیامبر هزار باب علم را به من القا کرد و از هر باب هزار باب دیگر برای من باز شد.[5] چون ایشان خود را فانی در پیامبر کرده بود. ایشان در جای دیگر خود را اینگونه معرفی می‌کند:

"من وجه خدا هستم. من جنب خدا هستم. من دست خدا هستم. من رفيع‌ترين مرتبۀ قلم هستم. من لوح محفوظ هستم. من کتاب مبين هستم. من قرآن ناطق هستم. من کهيعص هستم. من الم ذلک الکتاب هستم. من طاء اول، در سوره‌های طس هستم. من حاء اول در سوره‌های حم هستم. من ملقب به يس هستم. من صاد اول از سوره صافات هستم. من سين اول در سوره‌هایی هستم که با تسبيح خدا آغاز شده است. من نون و القلم هستم. من سفره و مائدۀ کرم خدا هستم. من خليل جبرئيل هستم. من دوست خالص ميکائيل هستم. من آن کسی هستم که پیامبر از زبان جبرئیل به او لا فتي گفته است. من به سورۀ هل اتي تمجيد و مدح شده‌ام. من خبر بزرگ هستم. من صراط مستقيم هستم. من اولم؛ من آخرم؛ من ظاهرم؛ من باطنم." [6]

 

مقام فنا چیست؟

ولیّ کسی است که فانی در حق و باقی به رب مطلق است و از مقام فنای خود به مقام بقا رسیده؛ یعنی صفات بشری خود را به صفات الهی تبدیل کرده است به همین دلیل او اذن دارد که در خلق تصرف کند. ما هم به هر اندازه که صفات بشری خود را فانی کنیم و به خُلق الهی نزدیک شویم، به همان اندازه می‌توانیم اوصاف ولایت را به خود بگیریم و به انسان کامل نزدیک شویم و به توحید برسیم چون مطلوب و معشوق فطرت ما انسان کامل است و انسان کامل هم چیزی ندارد جز انعکاس ذات، صفت و فعل حق. خود فرموده است که هر کس مرا ببیند حق را دیده است. [7]

زمانی که ولیّ اوصاف  بشری را فانی می‌کند، خدا او را برمی‌گزیند و به نهایت قرب خود می‌رساند و او را نمایندۀ خود و آیینۀ تمام نمای خود می‌کند تا بقیه خلایق از او ظهور کنند.

ولایت خاصه برای سالکان به مقصد رسیده است که جز با فنا حاصل نمی‌شود. مراد از فنا از بین ‌رفتن تعین و تشخص نیست؛ بلکه فانی شدن جهت بشری در وجه ربانی است. یعنی وجه حقی غالب بر وجه خَلقی می‌شود و هیچ اندیشه، خیال و نگاهی نمی‌ماند جز اینکه حق باشد.

چطور وجه خلقی در وجه حقی فانی می‌شود؛ اما خود شخص هم باقی است؟ مثال ذغال و آتش، این مفهوم را به خوبی نشان می‌دهد. ذغالی که در مجاورت آتش قرار می‌گیرد، قرمز و داغ می‌شود و از خود نور و حرارت می‌دهد، اما همچنان ذغال است! ذغال سیاه و سرد به خودی خود، هیچ نور و حرارتی ندارد؛ اما در باطن خود ولایت آتش را دارد یعنی استعداد دارد صورت آتش را پذیرا شود ولی چیزی از آتش در او ظاهر نیست. برای قبول آتش، دور نمی‌ایستد تا کمی حرارت به او بخورد! بلکه مجاور آتش می‌شود. به تدریج گرما می‌گیرد تا اینکه داغ و سرخ و یکپارچه آتش می‌شود. او که جز سیاهی، زشتی و آلودگی چیزی نداشت، دیگر ذره‌ای سیاه نیست. هم خودش گرم و نورانی شده؛ هم به بقیه حرارت و نور می‌دهد. ذغال فانی در آتش شده اما هنوز ذغال است. تبدیل به آتش نشده اما تمام صفات او را گرفته است.

انسان هم استعداد پذیرش تمام اسما و صفات الهی را دارد. انسان کامل استعداد نیست؛ بلکه وجه خدا شده و به مانند آتش است. ما مثل ذغال سرد و سیاه هستیم. برای اینکه وجه خدا شویم باید مجاور وجه خدا یعنی انسان کامل قرار گیریم. هم در ظاهر و هم در باطن. در این مجاورت ما مثل ذغال داغ می‌شویم و می‌سوزیم و همه چیزمان را از دست می‌دهیم. این درد دارد و راحت نیست؛ اما در عوض، همان آتشی می‌شویم که عاشقش بوده‌ایم.

انسانی که مجاور شده نه فقط در نماز و عبادت بلکه در خور و خواب و همه چیز رنگ خدا را می‌گیرد و زیبا می‌شود. اگر ما در زشتی و سیاهی مانده‌ایم به این دلیل است که مجاور نشده‌ایم.

حضرت علی(علیه‌السلام) این فنا را به زیبایی توصیف می‌کند:

"خداوند متعال را براى دوستانش شرابى است كه هرگاه بنوشند، مست شوند و چون مست شوند به طرب درآيند و چون به طرب در آيند، شيرين گردند و چون شيرين گردند، ذوب شوند و چون ذوب شوند، خالص شوند و چون خالص شوند، بجويند و چون بجويند، بيابند و چون بيابند، برسند و چون برسند، بپيوندند و چون بپيوندند، ميانشان و ميان محبوبشان تفاوتى بر جاى نمانَد."[8]

فنا در وجه الهی جز با محبت ذاتی حاصل نمی‌شود. محبت ظاهری فایده ندارد و جز با دوری از آنچه ضد این محبت است به دست نمی‌آید. این فنا باعث می‌شود تعینات حق در بشر متعین شود و اسماء الهی ظهور کند و فاصلۀ عبد و معبود، مرتفع شود.

آغاز ولایت، انتهای سفر اول از خلق به حق است. این به معنای دوری از خانواده و اجتماع و به کوه پناه آوردن نیست. از خلق بریدن یعنی از وجهۀ خلقی خود دور شدن و ذغال وجود را سرخ کردن!

 

 

 

 

 

 

 

 


[1]-  سورۀ آل عمران، آیۀ ۳۰: "يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ"

[2]-  نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷: "لا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ وَ كَمْ ذَا وَ أَيْنَ أُولَئِكَ ، أُولَئِكَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ"

[3]-  مصباح الهدایه الی الخلافه و والولایه، ص 77: من با همه انبیا در باطن و با رسول اسلام در ظاهر بودم.

[4]- کافی، ج۱، ص۴۴۱.

[5]- بصائرالدرجات، ص۸۶: "عَلَّمَنِى رَسُولُ اللهِ ألْفَ بَابٍ، يفْتَحُ كُلُّ بَابٍ إلَى ألْفِ بَابٍ"

[6]-  جامع الاسرار، صص 382 و 383

[7]- بحارالانوار، ج۵۸، ص 235، باب 45: "مَنْ رآنی فَقَد رَأَی الحَقَّ"

[8]- التحفة السنية للفيض الكاشاني، ص۸۶: "إنَّ للّه تَعالى شَرابا لِأَولِيائِهِ، إذا شَرِبوا سَكِروا، وإذا سَكِروا طَرِبوا، وإذا طَرِبوا طابوا، وإذا طابوا ذابوا، وإذا ذابوا خَلَصوا، وإذا خَلَصوا طَلَبوا، وإذا طَلَبوا وَجَدوا، وإذا وَجَدوا وَصَلوا، وإذا وَصَلُوا اتَّصَلوا، وإذَا اتَّصَلوا لا فَرقَ بَينَهُم وبَينَ حَبيبِهِم"

 



نظرات کاربران

//