آیات هدایت

آیات هدایت

 

   در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ صدم، 15 صفر 1435) به تبیین موضوع «آیات هدایت» می‌پردازیم.

در این جلسه، برخی از آیات قرآن درباره‌ی هدایت را بررسی می‌کنیم.

"وَ لَوْ أنَّ قُرْآناً سُیّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأرْضُ أوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتٰی بَلْ لِلَّهِ الأمْرُ جَمیعاً أفَلَمْ یَیْأَسِ الَّذینَ آمَنُوا أنْ لَوْ یَشاءُ اللهُ لَهَدَی النَّاسَ جَمیعاً وَ لایَزالُ الَّذینَ كَفَرُوا تُصیبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ أوْ تَحُلُّ قَریباً مِنْ دارِهِمْ حَتَّی یَأتِیَ وَعْدُ اللهِ إنَّ اللهَ لایُخْلِفُ الْمیعادَ."[1]

و اگر با قرآن، كوه‏ها به حركت درمی‌آمدند یا زمین قطعه‌قطعه می‌شد یا مردگان به سخن می‌آمدند، [باز کافران لجوج، ایمان نمی‌آوردند]؛ که همه‌ی امور برای خداست. پس آیا آن‌ها كه ایمان آوردند، [از ایمان آنان] مأیوس نشدند؟ كه اگر خدا می‌خواست، همه‌ی مردم را [به اجبار] هدایت می‌كرد! و پیوسته بلاهای كوبنده بر كافران، به خاطر اعمالشان وارد می‌شود و یا نزدیك خانه‌شان فرود می‌آید، تا وعده‌ی خداوند فرا رسد؛ همانا خداوند در وعده‌ی خود، تخلّف نمی‌كند.

این قرآن، چنان عظمت دارد که اگر به کوه‌ها برسد، خرد می‌شود و زمین، قطعه‌قطعه می‌گردد؛ و کسانی که به این حقیقت عظیم، کفر ورزند و بر آن، پرده بگذارند، عذاب کارشان را خواهند دید و گرفتار خواهند شد. در واقع قرآن، حجت تامّ خدا، و کافی است تا هر کس را به سعادت خود برساند. پس با بودن قرآن، اگر کسی هدایت نشد، دیگر مأیوس شود! چون مشیت خدا، این است که همه، هدایت شوند و قرآن را نیز به عنوان مسیر هدایت برای همگان فرستاده است؛ اما اختیار انسان هم، جزء مشیت اوست و او هرگز نمی‌خواهد کسی به جبر، هدایت را بپذیرد. پس اگر کسی در مسیر هدایت قرآن نرفت، خودش نخواسته است!

پس چرا ما با قرآن، این قدر غریبیم؟! با این سرمایه‌ی عظیم که داریم، چقدر اسیر "چه‌کنم"ها هستیم؛ چه در فرد، چه در جامعه و چه در جهان! چرا وقت گذاشتن برای قرآن، این قدر برایمان سخت است؟! حال آنکه تا قرآن را در درون خود زنده نکنیم، در این گرفتاری‌ها اسیریم. باید احساس نیاز کنیم و استعداد خود را بالا ببریم؛ بدانیم که ایران، چقدر در منظر امام زمان است و ما چقدر باید ادب نظر و حضور او را مراعات کنیم! باید به فکر بیفتیم و کاری کنیم؛ چرا که قرآن، هادی ماست و ما برای عدم انس و توجه به آن، هیچ عذری نداریم!

"ألَمْ تَرَ إلَی الَّذینَ اُوتُوا نَصیباً مِنَ الْكِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذینَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أهْدٰی مِنَ الَّذینَ آمَنُوا سَبیلاً."[2]

آیا ندیدی کسانی را بهره‌ای از کتاب به آنان داده شد، به جبت و طاغوت، ایمان می‌آورند و به کافران می‌گویند: اینان از مؤمنین، هدایت‌یافته‌ترند!

شأن نزول این آیه، اهل کتاب‌اند؛ ولی ما هم می‌توانیم مصداق آن را در سیر صعود خود بیابیم. کجا؟ آنجا که به خدا اعتقاد داریم، اما چشممان به دیگران است! آنجا که روحیه، گرایش و سیستم احوالاتمان، دنبال فرهنگ غیر خداست؛ می‌گوییم غرب، چه مملکت خوبی است، چه نظمی، چه نظافتی، چه قانونی، چه اخلاقی! حال آنکه معیار هدایت، ایمان قلبی است و نه صرفاً افعال صوری بی ریشه‌ی ایمانی.

"فَأمَّا الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فی‏ رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یَهْدیهِمْ إلَیهِ صِراطاً مُسْتَقیماً."[3]

پس کسانی که به خدا ایمان آوردند و به او اعتصام ورزیدند، آنان را در رحمت خود، داخل و به صراط مستقیم، هدایت خواهد کرد.

اعتصام به خدا، یعنی خود را نگه داشتن و در برابر او از مخالفت، بی‌ادبی، خودی و هوای نفس، خودداری کردن؛ و لازمه‌ی این اعتصام، رؤیت است. همان گونه که اگر ما در محضر بزرگی بنشینیم و او را ببینیم، ناخودآگاه ادب حضورش را رعایت می‌کنیم؛ دیگر چه رسد به خدا که هرگز خواب و غفلت ندارد و همواره بر تمام حالات درونی و بیرونی همگان، حاضر و ناظر است. اما حضور خدا را در کجا باید یافت؟ در قلب.

باید دل و قلب را پایید و نگذاشت غبار توهم و تمایلات دانی در آن برود. اگر مراقب قلب بودی، تمام جوارح و خیال هم ادب حضور خدا را رعایت می‌کنند و گناه و مخالفت ندارند. پس وقتی قلب را به دست خدا دادی، دیگر نگران ناسوت و ملکوتت هم نباش؛ که همه، طبق رضای او و مطیع فرمانش می‌شوند.

"وَ كَیفَ تَكْفُرُونَ وَ أنْتُمْ تُتْلٰی عَلَیكُمْ آیاتُ اللهِ وَ فیكُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللهِ فَقَدْ هُدِیَ إلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ."[4]

و چگونه کفر می‌ورزید، در حالی که آیات خدا بر شما خوانده می‌شود و رسولش در شماست؟! و هر که به خدا اعتصام ورزد، راستی به صراط مستقیم، هدایت شده است.

مثل اینکه اگر کسی پایش به چیزی گیر کند و زمین بخورد، اول به او می‌گوییم مگر چشم نداشتی؟! این آیه هم می‌فرماید: شما که آیات خدا را داشتید و رسولش در شما بود؛ پس چطور کفران ورزیدید؟! چطور نتوانستید از آن همه سرمایه، استفاده کنید؟! باید اعتصام بورزید؛ باید عصمت و بی‌گناهی را بخواهید و طلب کنید؛ باید بی‌قرار و بی‌تاب عصمت شوید؛ تا به صراط مستقیم، هدایت گردید.

اما خواستن هم، خواستن ناسوت و ذهن و زبان نیست؛ باید استعداد وجود بخواهد؛ و این، هم خرج دارد، هم سر نترس می‌خواهد! باید خواست و صادقانه در مسیرش حرکت کرد.

 

[1]- سوره رعد، آیه 31.

[2]- سوره نساء، آیه 51.

[3]- سوره نساء، آیه 175.

[4]- سوره آل عمران، آیه 101.

 



نظرات کاربران

//