امیال فطری

امیال فطری

 

در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ بیست و سوم، 27 رمضان 1434) به تبیین موضوع «امیال فطری» می‌پردازیم.

در جلسات گذشته، از نشانه‌های ملکوت در عالم برون‌ذاتی گفتیم و به نشانه‌های ملکوت در وجود انسان و عالم درون‌ذاتی رسیدیم، که وجود فطرت و امیال فطری در او بود. یکی از نشانه‌های ملکوت و از امیال فطری انسان، میل به آگاه شدن و احاطه یافتن بر حقایق هستی یا به قول قرآن، تفقّه و عمیق اندیشیدن است.

این میل فطری، از کودکی با پرسش‌های عمیقی شروع می‌شود که بدون تعلیمِ علوم خارجی، از جان و وجود او برمی‌آید؛ هر چند ممکن است خودش درک نکند که این سؤال، چگونه در حیطه‌ی ذهن و دریافتش آمده است. این نشان می‌دهد که او، ملکوتی ورای عالم ماده دارد که نیازهای آن باید پاسخ داشده شود؛ آن هم پاسخی که در جان و وجود بنشیند، نه پاسخ صرفاً حسی و خیالی؛ وگرنه ضعیف می‌شود و در گرد و غبار جواب‌های حسی و خیالی، دفینه می‌گردد.

در زمان حضور امام و انسان کامل، پاسخ به ملکوت، کمتر به واکاوی‌ها و سؤال و جواب‌های علمی و حصولی، نیاز دارد و کافی است فطرت سالم، انسان کامل را ملاقات کند تا جان و عالم معنایش تغذیه شود. اما در زمان غیبت، باید به دنبال کسب معرفت و علوم حصولی رفت. هر چند اگر بتوان خود را از آثار شوم عالم تکنولوژی و مدرنیته حفظ کرد و حضور در معنا داشت، مشاهد مشرّفه نیز تا حدودی انوار ملکوت را در جان انسان می‌تاباند تا حقایقی را که در وجود اوست، متذکّر شود و نیازها و سؤالاتش را پاسخ دهد.

نشانه‌ی دیگر ملکوت و میل فطری دیگر در انسان، میل به تصرّف و تسلط بر اشیاء است؛ و همین که انسان‌ها به دنبال پیشرفت در دنیا و علوم مادی هستند، ناشی از وجود این میل است. البته پاسخ دادن امیال فطری با ماده، هرگز وجود انسان را اشباع و ارضا نمی‌کند؛ مگر اینکه او در اتحاد ملک و ملکوت، به دنبال پیشرفت ابزاری برای رسیدن به پیشرفت حقیقی باشد. کاری که شیخ بهایی‌ها و ابن‌سیناها کردند و در حقیقت، با نظر به ملکوت، به نیازهای عالم حس و ماده، جواب دادند.

در بُعد ماوراء ماده هم، سحر و جادو، جن‌گیری، تسخیر ارواح و علوم غریبه و نیز گرایش به این گونه امور، ریشه در میل تسلط بر اشیاء دارد. اما این گونه پاسخ دادن به این میل هم، ملکوتی نیست و جان آدمی را راضی و آرام نمی‌کند. همان گونه که سحره‌ی فرعون، با آنکه در این عوالم، دست داشتند، وجودشان تشنه بود و به محضِ دیدن معجزات حضرت موسی(علی‌نبیّناوآله‌وعلیه‌السلام) حقیقت ملکوت را دریافتند و ایمان آوردند.

دل‌های ما هم، این‌چنین باید برگردد و نه خیالی و توهمی و حالی‌به‌حالی! عینیت وجود باید برگردد و چنین برگشتی به انسان، سلم می‌دهد؛ یعنی قلب سلیم و سلامتی که به هر چه خدا بخواهد، راضی است و در شرایط گوناگون، تکالیف و مسئولیت‌هایش را می‌شناسد و به بهترین نحو، به آن‌ها عمل می‌کند؛ بی آنکه بخواهد با قدرت‌های ماورایی و سحر و طلسم و... شرایط را تغییر دهد و طبق میل خود کند!

آن کسی به این راه‌ها پناه می‌برد، که نتوانسته است با ملکوتش ارتباط برقرار کند؛ اما باز به آرامش نمی‌رسد. او مثل کسی است که چشم خود را کور یا ضعیف کرده و آن وقت، دنبال بینایان می‌رود که به او بینایی دهند! در حالی که قوای بینایی، در خود اوست و او باید ببیند چه آسیبی دیده و آن را برطرف کند. ملکوت هم، از عوالم وجود ماست و با دریوزگی کردن پیش این و آن، پاسخ داده نمی‌شود. ساحرها، فال‌بین‌ها و دفتر و دکان‌های دیگران، نمی‌توانند چیزی به ما بدهند؛ چون همه چیز در وجود خود انسان است. و بر همین اساس، خداوند در قرآن می‌فرماید: "عَلَیكُمْ أَنْفُسَكُم‏"[1]، "لَیسَ لِلإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعٰی‏"[2] و "كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهینَةٌ "[3].

نشانه‌ی دیگر ملکوتی بودن انسان، عشق و پرستش است. همه‌ی انسان‌ها، هم دوست دارند عاشق شوند و هم معشوق، و اینکه میل به جذب اشیاء و اشخاص دارند، دالّ بر ملکوتِ درونشان است؛ که از جمله در لطافت‌های هنری و خیالی مانند اشعار و فیلم‌ها بروز می‌کند. اما این‌ها، ارضاء‌کننده نیست و حقیقت این میل، همان است که در زیارت امین‌الله می‌خوانیم:

"اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی... مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أوْلِیائِكَ، مَحْبُوبَةً فِی أرْضِكَ وَ سَمَائِكَ."

پروردگارا، نفسم را... محبّ اولیاء برگزیده‌ات و محبوب در زمین و آسمانت قرار ده.

اما بسیاری از انسان‌ها به این میل نیز جواب کاذب می‌دهند و دنبال این هستند که محبوبِ این و آن باشند و خود نیز زید و عمرو، طلا و جواهر، پست و مقام، و سایر شأن و شئون را به عنوان محبوب می‌گیرند؛ غافل از آنکه هیچ یک از این محبت‌ها، وجود آنان را آرام نمی‌کند و باز دنبال عشق دیگری هستند.

آری؛ ما، خودمان را گم کرده‌ایم؛ و اگر امروز پیدا نکنیم، فردا نمی‌توانیم پیدا کنیم! امروز بُعد ملکوتی ما هم، ملکی شده است! باید همین جا برگردیم و مبادی میلمان را ملکوتی کنیم. عالم ملکوت، معقولات و ادراکات کلی را می‌خواهد؛ باید دنبال معرفت برویم. وگرنه دنیا که هیچ، حتی دینمان هم رنگ دنیا می‌گیرد و ملعبه‌ی امیال و هوس‌ها می‌شود!

به هر حال در زمان حکومت حضرت حجت(عجّل‌الله‌فرجه) شرایط برای ظهور ملکوت، آماده و امیال و نیازهای فطری، پاسخ داده خواهد شد؛ منتها برای کسانی که این میل را سالم نگه داشته‌اند، محبت دنیا را بر آخرت، ترجیح نداده‌اند و "اسْتَحَبُّوا الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الآخِرَة"[4] نشده‌اند.

و قرآن، نقشه و مَرکب حرکت ماست؛ که هم آن‌هایی را که در مُلکشان به ملکوت رسیدند، به ما نشان می‌دهد و هم آنان را که ملکوت را در مُلکشان دفینه کردند. از همین روست که باید در آیات قرآن، سیر کنیم. جریان بهشت اسماء، جریان آدم و شیطان، خضر و علم لدنّی او، حضرت مریم و حضرت عیسی، حضرت سلیمان و تمام قصص قرآن، جریان‌های عینی است که هر کدام، ظهور بُعدی از ابعاد وجود انسان است و تک‌تک‌ انسان‌ها می‌توانند انتخاب کنند که کدام بُعد را ظهور دهند.

همین انس با حقیقت قرآن و ارتباط با جلوات ربوبیت خداوند است که وجود را ارضا می‌کند و به آرامش حقیقی می‌رساند؛ که "ألا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ"[5].

خلاصه، آنکه به فرمایش حضرت علی(علیه‌السلام) پیامبران آمده‌اند تا میثاق فطرت و فراموش‌شده‌های ملکوت را به یاد انسان‌ها بیاورند:

"فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إلَیهِمْ أنْبِیاءَهُ، لِیَسْتَأدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِیّ نِعْمَتِهِ."[6]

حال که نشانه‌های دورنی و بیرونی ملکوت را تا حدودی شناختیم، بیایید این‌ها را صادقانه طلب کنیم؛ که در آن صورت، مطلوبات دنیایی، خودبه‌خود کنار می‌روند و دیگر در وجود ما جای نخواهند داشت، إن‌شاءالله.

 


[1]- سوره مائده، آیه 105 : به خودتان بپردازید.

[2]- سوره نجم، آیه 39 : برای انسان، جز سعی و تلاش او نیست‏.

[3]- سوره مدّثر، آیه 38 : هر كسی در گروِ دستاورد خویش است‏.

[4]- سوره نحل، آیه 107 : حیات دنیا را بر آخرت، ترجیح دادند.

[5]- سوره رعد، آیه 28 : آگاه باشید، تنها با یاد خدا، دل‌ها آرامش می‏یابد.

[6]- نهج البلاغه، خطبه 1 : پس [خداوند] فرستادگان خود را برانگیخت و پی‌درپی به سوی آنان فرستاد، تا ادای میثاق فطرتش را از آنان بخواهند و نعمت فراموش‌شده‌اش را به یادشان آورند.

 



نظرات کاربران

//