زشت یا زیبا؟

زشت یا زیبا؟

 

    در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ هشتاد و چهارم، 26 محرم 1435) به تبیین موضوع «زشت یا زیبا؟» می‌پردازیم.

از رحمت واسعه برای تمام هستی گفتیم؛ و رحمت رحمانی که خاص انسان است. و اینکه انسانی که به رحمت الهی، خاص شده، در هدایت هم مسیر خاصی دارد و عروجش، صرفاً در ظهور رحمت واسعه نیست؛ بلکه باید بر سکّوی پرتاب رحیمیت حرکت کند، تا بتواند رحمت خاصش را ظهور دهد.

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

"سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ"[1]؛ سلام، قولی از پروردگار رحیم است.

"سلام"، اسم خداوند و آن حیطه از ظهور وجود است که هیچ گونه عدم سلامت و عدم امنیت در آن، راه ندارد. سلام، قول پروردگار است؛ اما نه قول لفظی، بلکه حقیقت و ظهوری از اوست که مسیر و راه می‌شود و با هدایت بنده، او را به مقصد می‌رساند. لذا اگر نگاه درست داشته باشیم، همین سلام می‌تواند ما را به قدر سال‌ها عروج دهد.

در واقع این "سلام"، ظهور ربوبیتِ اسم "رحیم" است که به انسان برمی‌گردد. پس تمام مراتب و عوالم وجود انسان، زیبا و در امنیت است و عیب و نقصی ندارد. یعنی خداوند، فعل و صفت و اندیشه‌ی او را زیبا آفریده و از همین رو، حتماً او را در عالم و ظرفی زیبا نیز قرار داده است.

بر این اساس، تمام هستی، حقّ است و هرگز نقص و جابجایی در آن، وجود ندارد. هر چه هست، زیباست و هر چه نیست، اصلاً چیزی نیست که بخواهد عدم یا وجود باشد! پس سراسر هستی، زیباست و کاستی و زشتی و بدی ندارد. همه چیز، به‌جاست و کم و زیادش، به‌اندازه است.

پس هم وجود انسان و هم عالمی که در آن آمده، زیباست؛ اما فضا و شرایطی برای او آماده است که می‌تواند این زیبایی را نبیند و زشتی را بدون اینکه در عالم خارج، وجود داشته باشد، تصور کند. این شرایط آماده هم، اختیار است. به این ترتیب، زشتی، از توهمی که معانی کلی را جزیی می‌کند و به باور ما می‌دهد، حاصل می‌شود؛ حال آنکه در دستگاه خدا، زشتی وجود ندارد.

حال اگر ما به این زشتی‌های توهمی، اصالت دهیم و قبول کنیم که ذاتاً زشت هستیم، آیا برای زیبا شدن، تلاش می‌کنیم؟! در حالی که هر چه رنگ و روی خود را بیاراییم، ذاتمان عوض نمی‌شود! تازه شرایط پیری، بیماری، مرگ و کلاً ابتلائات را نیز زشت می‌بینیم و می‌گوییم: هر چه فعل و صفتم را درست کردم، باز این بلاها به سرم آمد!

نتیجه‌ی این بینش، دل‌سردی، بی‌نشاطی و ناامیدی از خداست! چون ما فکر کرده‌ایم ذاتاً زشتیم و سختی‌ها و ناخوشایندها را نیز زشت دیده‌ایم؛ اگر هم کاری کرده‌ایم، برای این بوده که زشتی‌های توهمی را کنار بزنیم تا به خیال خود، زیبا شویم! در حالی که جز خدا، هیچ موجودی ذات مستقل ندارد که زشت باشد یا زیبا؛ بلکه مراتب ظهور وجود است. ثانیاً وجود انسان، چون ظهور همان وجود و از خداست، زیباست. ابتلائات نیز، جلوات ربوبیت خدا برای رشد و تربیت انسان هستند؛ پس زیبایند، نه زشت!

باید بدانیم که ما، خورشید نیستیم؛ اما از خورشید هم جدا نیستیم. پس تاریک نیستیم و اگر خودمان در مقابل خورشید، پرده گذاشتیم و مانع نورش شدیم، نباید این را به گردن خورشید بیندازیم! چون رحمت خداوند، برای همگان است؛ اما اگر کسی نخواست در معرض رحمت قرار گیرد، مغضوب می‌شود.

حال اگر ما، مبدأ خود را شناختیم و این گونه، خود را نه بالذّات، که به ظهور، زیبا دیدیم و زیبایی‌های وجودمان را که از خداست، شناختیم، اگر هم زشتی بر ما عارض شد، تحملش را نداریم و فوری آن را پاک می‌کنیم؛ چه در جسممان باشد، چه گناه و رذیله در فعل و اخلاق و فکرمان، چه سیاست و اقتصادمان و... .

ما اگر ببینیم که انسان مثل تمام مخلوقات، آیه‌ی خدا و البته بزرگ‌ترین آیه‌ی اوست، نمی‌گذاریم خدشه‌ای به این آیه وارد شود؛ نه در وجود خودمان و نه وجود دیگران. اینجاست که در دیگری هم اگر نقص و زشتی ببینیم، می‌خواهیم آن را برداریم؛ اما نه با کینه و خودخواهی، بلکه از سر عشق و خیرخواهی و به بهترین و زیباترین نحو. که این، امر به معروف و نهی از منکر صحیح است.

البته ما در مرحله‌ی ظاهر، همین طوریم و کمترین زشتی و آلودگی را در جسم یا خانه‌مان برنمی‌تابیم؛ ناامید هم نمی‌شویم؛ بلکه سریعاً در پی رفع آن برمی‌آییم! اما فقط این نیست؛ باید زیبایی تمام مراتب خود را ببینیم و نگذاریم آلودگی و زشتی به آن برسد. علاوه بر این، زیبایی هستی و زمین و آسمان را نیز باید بیابیم؛ که نتیجه‌اش، ادای حقّ اطرافیان و اشیاء طبیعت است.

نتیجه‌ی این نگرش، چیست؟ جامعه‌ای سالم با محبت‌ها و روابط سالم. پس جای جنگ و جهاد، کجاست؟ آنجا که کسی نخواهد بفهمد وجود، زیباست و زشتی‌ها عارض‌اند که وجود عینی ندارند؛‌ اگر چه ظهور توهمی‌شان، اثر خود را می‌گذارد. در حالی که تمام اصول و فروع دین، برای این است که زیبایی‌های وجود را به ما نشان دهد و وجودمان را از عوارض زشتی،‌ دور نگه دارد.

پس برای اینکه از رحمانیت به رحیمیت برسیم، باید نگاهمان را به کلّ هستی عوض کنیم؛ که عمده‌ی گرفتاری‌های ما،‌ از نگاه غلطمان است. وقتی بفهمیم زشتی‌هایی که می‌بینیم، اصالت ندارند، پاک کردنشان آسان می‌شود. ضمن اینکه چون زیبایی وجود را، نه از خود، بلکه از ظهور وجود می‌بینیم،‌ هرگز دچار عُجب و ریا نمی‌شویم؛ بلکه با دیدن این زیبایی، آن زیبای مطلق را ظهور می‌دهیم.

با این بینش، جامعه نیز بصیرت پیدا می‌کند و چون حقیقت دین و زیبایی وجودش را شناخته است، خود را عقب‌مانده و بی‌هویت نمی‌بیند؛ لذا تن به هر مکتب و فرهنگی نمی‌دهد تا به گمان خود، ‌زیباتر و متمدن‌تر شود! بلکه آن زیبایی را که اصالت دارد، از بطن دینش بیرون می‌کشد و در تمام ابعاد ریز و درشت زندگی‌اش ظهور می‌دهد.

 

[1]- سوره یس، آیه 58.

 



نظرات کاربران

//