شناسنامه‌ی خدا

شناسنامه‌ی خدا

 

   در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ شصت و ششم، 5 محرم 1435) به تبیین موضوع «شناسنامه‌ی خدا» می‌پردازیم.

در راستای ضرورت معرفت و نقش اساسی آن در تأثیرگذاری و نورانیت اعمال، بحث، به شناخت "الله" رسید. حال برای اینکه بتوانیم الله را بشناسیم، باید ببینیم او خود را چگونه نشان داده و به ما شناسانده است.

سوره‌ی توحید، شناسنامه‌ی خداوند است که با مرور در آیات آن، می‌توانیم نسبت به حضرت الله، معرفت پیدا کنیم.

"قُلْ هُوَ اللهُ أحَدٌ"؛ و این، اولین ظهور حضرت حق است که ذات لااسم و لارسم، به لاتعیّنی، تعین می‌گیرد و تمام اسماء به نحو مجمل و بسیط، در آن هستند.

"اللهُ الصَّمَدُ"؛ این هم، مرحله‌ای است که آن حقیقت بسیط، کثرت می‌گیرد و با ظهور خود، همه جا را پر می‌کند.

در واقع او عین‌الوجود است و هر چه هست و "وجود" دارد، از اوست. پس وقتی ظهور می‌کند، تمام ظهورات، از او هستند و او در تمام آن‌ها حضور دارد. پس هستی، از او پر است؛ او همه جا هست و همه جا از او و با او و نیازمندِ اوست و به سوی او می‌رود.

در مثال بسیار نازل برای تقریب به ذهن، مثل اینکه نفس ناطقه‌ی انسان، یک کلّ است که همه‌ی قوا را به نحو بسیط در خود دارد؛ طوری که هیچ یک از آن‌ها، از دیگری قابل تفکیک نیست. اما در رتبه‌ی بعد، همین حقیقت بسیط، در تک‌تک اعضا و قوا ظهور می‌کند و به آن‌ها حیات و ادراک می‌بخشد. به این ترتیب، چشم می‌بیند، گوش می‌شنود، دست و پا حرکت می‌کنند و... .

"لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یولَدْ"؛ البته الله، صمد است و در همه چیز، حضور دارد؛ اما نه اینکه آن کثرات، الله و یا زاده‌ی او باشند! یعنی این همه کثرت که می‌بینیم، هیچ کدام از خود، استقلال ندارند و همه، عین ربط به الله‌اند. نه دارو به ما درمان می‌دهد، نه روح ما به ما جان می‌دهد و نه هیچ یک از سایر ظهورات، فی‌نفسه کاری برای ما می‌کنند. این‌ها همه، از خدا هستند و وجودشان از اوست.

"وَ لَمْ یَكُنْ لَهُ كُفُواً أحَدٌ"؛ ظهورات، هر چه شبیه الله باشند، یعنی هر چه اثرات وجود را ظهور دهند، هر گز عین الله نمی‌شوند و در حقیقت وجود، با او شریک نیستند.

این می‌شود شناسنامه‌ی مجمل خدا. با این حساب، تمام هستی، ظهورات خداست و خدا هرگز از آن‌ها، دور و جدا نیست. لذا نه فقط انسان، بلکه سنگ و خاک و آسمان و تمام موجودات نیز، ادراک و شعور دارند و اسماء خدا را در بطن خود گرفته‌اند؛ اگر چه هر کدام، برخی اسماء را در ظهور دارند و برخی را در بطون. پس هر اثری دارند، از خداست؛ ولی ما اثر را از خود آن‌ها می‌بینیم!

ببینید؛ مثلاً ما هیچ وقت نمی‌گوییم چشمم گریست؛ چون به ابعاد وجود خود، إشراف داریم و می‌دانیم آن‌که می‌گرید، خودمان هستیم و چشم، فقط مجرای اشک است. اما در نظام خلقت، چون به حقیقت هستی إشراف نداریم، پدیده‌ها را مستقل از وجود می‌بینیم و فکر می‌کنیم مثلاً آسمان، باران می‌فرستد، زمین، گیاه می‌رویاند و...! در حالی که "اللهُ أنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأحْیا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِها"[1].

پس خداوند، نه در کنار همه‌ی موجودات، بلکه با آن‌هاست و معیت او، معیت و همراهی وجودی است؛ چنان‌که در قرآن کریم می‌فرماید: "هُوَ مَعَكُمْ أینَ ما كُنْتُمْ"[2]. یعنی او در درون همه‌ی مراتب، حضور دارد و شمول و احاطه‌ی حضور حق از هستی، سلب‌شدنی نیست. همه‌ی هستی، ظهور الله است و برای همین، صورت جبروتی و ملکوتی اشیاء در موطن حق، ثابت و باقی است.

چون نور که از ماه، جدا هست و جدا نیست

عالم، همه آیات خدا هست و خدا نیست

در آیـیـنـه بـیـنـیـد هـمـه، صـورت خـود را

آن صورت آیینه، شما هست و شما نیست!

یکی دیگر از اسماء خداوند در قرآن، "فاطر" است: "الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الأرْضِ"[3]. "فاطر" اشاره به خلق ابتدایی دارد که در فلسفه به آن، مبدئات می‌گویند؛ یعنی مبدأ است برای همه چیز. او هستی را از موادی خلق نکرده، بلکه هستی، ظهورات اوست و از این رو ذاتیِ همه چیز، وابستگی و عین ربط و عین نیاز بودن به اوست. هستی در تکوین، عبد و تابع اراده‌ی الهی است و در برابر او، خشوع و خضوع دارد؛ چون چیزی غیر از ظهور اراده‌ی خدا نیست.

و ما باید به این معرفت برسیم، تا عباداتمان اثر دهد. چون گفتیم خلأ ما، در معرفت الله است. "وَ لاتَكُونُوا كَالَّذینَ نَسُوا اللهَ فَأنْساهُمْ أنْفُسَهُمْ"[4]؛ یعنی آن‌ها که الله را فراموش کردند، خودشان را هم فراموش کردند! زیرا الله، جامع تمام اسماء و مبدأ هستی است و اگر فراموش شود، همه چیز فراموش شده است.

اما با این حال، خیلی از ما مبدأ وجودمان را نمی‌شناسیم و چون نمی‌دانیم از کجا آمده‌ایم، مقصدمان را هم فراموش کرده‌ایم. البته انسان در جنّت اسماء، خدا را می‌شناخت، اما خودش را نه؛ و وقتی هبوط کرد، ارتباط خدا را با خود یافت. لذا هبوط، زیباست. آدم با هبوط فهمید که خدا کیست و با این دور شدن، در حقیقت به او نزدیک شد و جلوات اسماء را در تعین خود چشید.

بنابراین اگر نزول ما از الله است، صعودمان هم به سوی "الله" است؛ که "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ"[5]. پس در اصل، همه چیز اعمّ از خوردن و خوابیدن، کار و ازدواج و نیز عبادت، راهی است برای اینکه ما را به "الله" برساند. اما مگر الله از ما دور است؟ خیر، اما...

خداوند می‌فرماید:

"وَ إذا سَألَكَ عِبادی عَنِّی فَإنِّی قَریبٌ اُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی‏ وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ."[6]

و هر گاه بندگانم درباره‌ی من از تو پرسیدند، پس همانا من نزدیکم، دعای دعاکننده را اجابت می‌کنم، چون مرا بخواند. پس باید پاسخ اجابت مرا بدهند و به من ایمان آورند؛ باشد که رشد یابند.

یعنی من به آن‌ها نزدیکم و آنان را اجابت می‌کنم؛ چگونه؟ آن‌ها ظهورات اسماء من هستند و هستی و وجودشان از من است؛ پس هر چه دارند، از اسماء من است. اما آنان نیز باید به من نزدیک شوند؛ چگونه؟ باید حجاب‌ها و پرده‌ها را بردارند؛ خود و غیر را نبینند که فی‌نفسه هیچ‌اند و مرا ببینند که همه چیزم. این قدر به ابزار و علل، نگاه نکنند؛ به من، یقین داشته باشند تا رشد کنند و بالا بروند. زیرا آنان چه بدانند، چه ندانند، به سوی من در حرکت‌اند و اگر معرفت پیدا کنند و حضور مرا بیابند، بهشتی می‌شوند؛ اما اگر این را نفهمند، انرژی‌هایشان در مسیر دیگر، ساقط می‌شود.

 

[1]- سوره نحل، آیه 65 : و الله، آبی از آسمان فرستاد و با آن، زمین را پس از مرگش إحیا کرد.

[2]- سوره حدید، آیه 4 : او با شماست، هر جا که باشید.

[3]- سوره فاطر، آیه 1 : سپاس، خدایی را که آفریننده‌ی آسمان‌ها و زمین است.

[4]- سوره حشر، آیه 19 : و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، پس خدا آنان را به خودفراموشی کشاند!

[5]- سوره بقره، آیه 156 : همانا ما از خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم.

[6]- سوره بقره، آیه 186.

 



نظرات کاربران

//