قارون و اطرافیان

قارون و اطرافیان

 

  در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ شانزدهم، 16 رمضان 1434) به تبیین موضوع «قارون و اطرافیان» می‌پردازیم.

 در این جلسه به بیان خصوصیات دو گروه می‌پردازیم که نگرش و در نتیجه برخوردهایی متضاد در مواجهه با دنیا و نعمت‌های مادی دارند. آیات قرآن در ماجرای قارون، این دو دسته را به نمایش گذارده است. قارون، فردی از قوم حضرت موسی(علی‌نبیّناوآله‌وعلیه‌السلام) بود که به ثروت عظیمی دست یافت و به ثروت خود، شاد و مغرور شد. او در جواب نصایح قوم خود گفت: "إنَّما اُوتیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدی"[1].

یعنی فکر می‌کرد به دلیل علمی که دارد، استحقاق این ثروت را پیدا کرده است؛ و اگر کسی ثروت می‌خواهد، باید مثل او زحمت بکشد و کسب علم کند، تا استحقاق آن را بیابد؛ و کسی که فقیر است، این لیاقت را ندارد! اما این در حالی است که همه چیز از آنِ خداست و هیچ کس فی‌نفسه، استحقاق قدرت و علم و ثروت و... را ندارد و صاحب هیچ چیز نیست؛ که "لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأرْضِ"[2].

در ادامه‌ی آیه می‌فرماید:

"أوَ لَمْ یَعْلَمْ أنَّ اللهَ قَدْ أهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أكْثَرُ جَمْعاً وَ لایُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ."

شاید در همان زمان که قارون با تکبر از علم و استحقاق خود سخن می‌گفت، وجدان و رتبه‌ی بالای وجودش، به او نهیب می‌زد و انذارش می‌کرد که: خداوند قبل از او، اقوامی را هلاک کرده که قدرت و ثروت بیشتری داشتند و نتوانستند در مقابل قهر خدا، تاب آورند. اما او بر ندای وجدان خود، سرپوش گذاشت و با دارایی‌های باشکوه خود، رفت تا به دیگران فخر فروشد؛ و اینجا، انسان‌هایی که قارون را با شوکت و ثروت فراوان مشاهده‌ کردند، دو دسته شدند:

"فَخَرَجَ عَلی‏ قَوْمِهِ فی‏ زینَتِهِ قالَ الَّذینَ یُریدُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا یا لَیتَ لَنا مِثْلَ ما اُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظیمٍ."[3]!

گروه اول، کسانی بودند که حیات دنیا را می‌خواستند و گفتند: ای کاش همان قدر که از مال دنیا به قارون داده‌اند، به ما هم می‌دادند؛ که او بهره‌ی بزرگ و حظّ وافری دارد.

این گروه، آنچه را که قارون داشت، نداشتند؛ اما اراده و آرزویش را داشتند و در حسرت آن بودند. و امروز هم چشم و هم‌چشمی‌ها، از همین حسرت‌ها و "ای‌کاش"ها زاده می‌شود؛ و دارا با نمایشِ داشته‌هایش و ندار با حسرت و تقلید از او، به این آفت اجتماعی دامن می‌زنند. در حالی که خوش‌بختی، به تقوا، اندیشه‌ی سالم، خُلق نیکو، گفتار زیبا و زندگی حلال و طیّب داشتن است، نه به مادیات و امکانات. پس با خواندن این آیه، باید زندگی و روحیه‌ی خود را کاوش کنیم و ببینیم با دیدن چه چیزهایی "ای‌کاش" می‌گوییم!

در ادامه‌ی آیات، دسته‌ای دیگر معرفی می‌شوند، که موضعی متفاوت با گروه اول دارند:

"وَ قالَ الَّذینَ اُوتُوا الْعِلْمَ وَیلَكُمْ ثَوابُ اللهِ خَیرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لایُلَقَّاها إلاَّ الصَّابِرُونَ."[4]

قرآن می‌‌خواهد این حقیقت را بیان کند که در جامعه‌ی قارونی هم، می‌توان موسوی زندگی کرد و هر چند زشتی و حرام، حاکم باشد، عده‌ای هستند که دامانشان را آلوده نمی‌کنند؛ صاحبان معرفت و کسانی که علم به آنان داده شده و می‌دانند که نه علم و نه هیچ چیز دیگر، از آنِ "خود"شان نیست. آنان گروه اول را سرزنش می‌کنند که چرا چشم به ظواهر دوخته‌اند و معیار سعادت و خوبی را رفاه و راحتی‌های دنیا می‌دانند!

شناخت این گروه از هستی و دنیا، بالاست و می‌دانند که ظاهر دنیا مثل کف روی آب، ناپایدار است و امر ناپایدار، قابل دل بستن و وابستگی نیست. خیر، آن چیزی است که ما را به غایت و هدف خلقتمان برساند و با ایمان و عمل صالح باشد، طوری که نظام بینشی و سبک زندگی خود را از سیستم قارونی، جدا کنیم؛ و البته کسی جز صابران، به این مقام نمی‌رسد. چون حرکت در این مسیر، مشکل و مستلزم صبر است.

عاقبت، قارون به عذاب الهی دچار شد و گروه اول، وقتی عاقبت او را دیدند، از اینکه جایگاه او را طلب می‌کردند، پشیمان شدند:

"وَ أصْبَحَ الَّذینَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالأمْسِ یَقُولُونَ وَیْكَأنَّ اللهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَوْلا أنْ مَنَّ اللهُ عَلَینا لَخَسَفَ بِنا وَیْكَأنَّهُ لایُفْلِحُ الْكافِرُونَ."[5]

و صبحگاه، آنان که روز قبل، مقام او را آرزو می‌کردند، می‌گفتند: ای وای بر ما! گویی خداست که روزی را بر هر که از بندگان خود بخواهد، وسعت دهد و بر هر که خواهد، تنگ گرداند. اگر خدا بر ما منّت نمی‌گذاشت، ما را هم مثل او در زمین فرو می‌برد! ای وای که گویا کافران، هرگز رستگار نمی‌شوند.

در ادامه بر اساس سخنان علامه جعفری(رحمةالله‌علیه) مختصات زندگی یک انسان هدفمند را که جزء "الَّذینَ اُوتُوا الْعِلْمَ" است، بیان می‌کنیم:

1. عدم احساس هیچ گونه خلأ در زندگی:

کسی که اعتقاد داشته باشد هدف انسان، بی‌نهایت است و هستی در دست خداست و او غنی است و بخل و امساک ندارد، نمی‌تواند خلائی در زندگی خود داشته باشد. چون خود را جزیی از آهنگ کلی هستی می‌داند که همراه با همه‌ی مخلوقات، رجوع به حق دارد و لذا حتی اگر تمام آرزوهای دنیوی‌اش بر باد رود، احساس خلأ و ناامیدی نمی‌کند. این بینش، همه‌ی لحظات زندگی انسان را مربوط به خدا می‌کند؛ خدایی که صمد است و هیچ مکان و زمانی، خالی از او نیست. بنابراین خلأ، معنا ندارد.

این است که انسان هدف‌دار، به بیماری اعصاب و افسردگی دچار نمی‌شود و با زمین و زمان نمی‌جنگد. نه بدها می‌توانند روحش را آزار دهند و نه مدح خوبان، او را تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ و نه به تأیید کسی نیاز دارد و نه از ردّ کسی، اندوهگین می‌شود.

2. دومین نتیجه‌ی هدفدار بودن انسان، این است که هر چه در جسم فرسوده می‌شود، روحش جوان‌تر می‌گردد؛ یعنی پیری جسمانی او، شادابی حیات روحانی‌اش را مختل نمی‌سازد؛ چون در عالم معنا و معقولات، سیر می‌نماید. درست مثل حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) که از کربلا تا مدینه، جسمش کاملاً پیر، اما روحش شاداب‌تر شده بود و "مَا رَأیتُ إلاّ جَمِیلاً"[6] می‌گفت.

3. احترام به ذات خویش:

کسی که برای خود احترام قائل است، حاضر نیست جلوه‌های فانی حیات دنیا را به قلب خود راه دهد و روح بی‌نهایتش را درگیر امور محدود کند و عقل و وجدانش را به هواهای پست و خودخواهی‌ها بفروشد. او طالب مطلوبات محدود دنیا نیست و آن قدر وجود خود را ارزشمند می‌بیند که نه از اقبال دنیا، سرخوش و نه از ادبار آن، افسرده می‌شود.

4. مختص چهارم، این است که احترام به ذات دیگران برایش محرز می‌شود؛ مردم در نظرش حرمت دارند و هرگز با دست و زبان خود، به آنان آزار نمی‌رساند.

5. انسان هدفمند، وقتی در زندگی دنیوی به نعمتی مانند علم، قدرت، مال یا مسکن رسید، می‌داند که مالک حقیقی آن‌ها نیست. مانند سیم برقی که فقط جریان برق را از خود عبور می‌دهد و مالک آن انرژی نیست و هر لحظه ممکن است این جریان، قطع شود! پس دچار خودخواهی و توهم نمی‌شود و از خدا به خاطر نداشته‌ها، گله نمی‌کند!

 

 


[1]- سوره قصص، آیه 78.

[2]- سوره بقره، آیه 284 : برای خداست، آنچه در آسمان‌ها و زمین است.

[3]- سوره قصص، آیه 79.

[4]- سوره قصص، آیه 80 : صاحبان مقام علم گفتند: وای بر شما! ثواب خدا برای کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد بسی بهتر است ولی هیچ کس جز آنان که صبر پیشه کنند بدا ثواب و مقام خواهند رسید.

[5]- سوره قصص، آیه 82.

[6]- اللهوف علی قتلی الطفوف، ص160 : جز زیبایی ندیدم.

 



نظرات کاربران

//