مسیر ظهور رحیم

مسیر ظهور رحیم

 

  در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ هشتاد و نهم، 2 صفر 1435) به تبیین موضوع «مسیر ظهور رحیم» می‌پردازیم.

"بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ"؛ الله، نشان از رحمت واسعه است؛ رحمان، رحمت خاص برای انسان، و رحیم، فعلیت رحمت رحمانی است. رحمانیت از جانب خداوند، طبق شأن او و بدون هیچ بخل و امساک است؛ رحیم نیز مسیر فعلیت و ظهور اختیاریِ رحمانی است که خداوند به انسان داده است.

پس غضب چیست؟ دانستیم غضب الهی، به کسی تعلق نمی‌گیرد؛ مگر کسی که تمام دست‌های رحمتِ خدا را پس زده و خودش دیگر، رحمت را نخواسته است! بنابراین به فرموده‌ی خداوند:

"إنَّ عَذابَ رَبِّكَ لَواقِعٌ. ما لَهُ مِنْ دافِعٍ."[1]

همانا عذاب پروردگارت، واقع می‌شود؛ و هیچ چیز، جلوی آن را نمی‌گیرد!

چرا؟ چون «خودکرده را تدبیر نیست»! اما مگر خدا نمی‌تواند ما را تغییر دهد؟ می‌تواند؛ ولی سنّتش بر این قرار گرفته که تا خود بنده نخواهد برگردد، او مجبورش نکند؛ و لذا قدرتش، به امر خلاف سنّتش تعلق نمی‌گیرد.

"فَوَیلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبینَ. الَّذینَ هُمْ فی‏ خَوْضٍ یَلْعَبُونَ. یَوْمَ یُدَعُّونَ إلی‏ نارِ جَهَنَّمَ دَعّاً. هذِهِ النَّارُ الَّتی‏ كُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ."[2]

پس در آن روز، وای بر تكذیب‌كنندگان؛ همان‌ها كه در باطل، مشغول بازی‌اند. روزی كه آن‌ها را به زور به سوی آتش دوزخ می‌رانند؛ [به آن‌ها می‌گویند:] این همان آتشی است كه تكذیب می‌كردید!

اینان کسانی هستند که حقیقت را تکذیب کردند؛ چگونه؟ بر اساس آن واقعیت وهمی که خود ساخته و به مظاهر هستی، استقلال داده بودند. مثل بازیگران که وقتی نقش، بازی می‌کنند، کاملاً واقعی است، اشک و خنده‌شان هم واقعی است، اما تکذیب حقیقت است؛ یعنی خودشان حقیقتاً همان نقشی که بازی می‌کنند، نیستند و آن حالات را ندارند. لذا اگر بعد از بازی، آن‌ها را ببینیم، اصلاً فکر نمی‌کنیم همان‌ها بوده‌اند!

بنابراین اصل حقیقت، تکذیب‌بردار نیست؛ اما در مقام بازی، تکذیب می‌شود. و ما فردا، نه فقط حقیقت خودمان، بلکه حقیقت تمام اشیاء و افرادی را که اینجا مطلوبمان بوده‌اند، می‌بینیم و می‌گوییم ما این‌ها را نمی‌خواستیم! حال آنکه در حقیقت، همین‌ها مطلوب ما بوده‌اند و ما از اول باید می‌فهمیدیم که این نقش‌ها، بازی‌اند و نباید به آن‌ها دل ببندیم!

"أ فَسِحْرٌ هذا أمْ أنْتُمْ لاتُبْصِرُونَ. اصْلَوْها فَاصْبِرُوا أوْ لاتَصْبِرُوا سَواءٌ عَلَیكُمْ إنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ."[3]

آیا این، سحر است یا شما نمی‌بینید؟! در آن، وارد شوید؛ پس صبر كنید یا نكنید، برایتان یكسان است؛ چرا كه تنها به اعمالتان جزا داده می‌شوید.

وقتی نقشمان تمام شد، هر چند مزد کارمان را می‌دهند؛ ولی اگر به آن دل بسته باشیم، می‌خواهیم نقش و دکور صحنه را هم با خود ببریم؛ اما نمی‌توانیم، چه تحملش را داشته باشیم، چه نداشته باشیم!

"وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیّتُهُمْ بِإیمانٍ ألْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیّتَهُمْ وَ ما ألَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهینٌ."[4]

و كسانی كه ایمان آوردند و فرزندانشان از آنان پیروی كردند، فرزندانشان را [در بهشت] به آنان ملحق می‌كنیم و از عملشان چیزی نمی‌كاهیم؛ که هر كس، در گرو اعمال خویش است.

مؤمنین و متّقین، کسانی هستند که حقیقت را دیدند و اگر هم به واقعیت، گرایش پیدا کردند، بر اساس حقیقت بود؛ یعنی فروعات را بر اساس اصل و ریشه دیدند. لذا حقیقتی که اینجا با آن رفته بودند، فردا هم برایشان ظهور ناب‌تر و زیباتری دارد.

"وَ أقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی‏ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ. قالُوا إنَّا كُنَّا قَبْلُ فی‏ أهْلِنا مُشْفِقینَ. فَمَنَّ اللهُ عَلَینا وَ وَقانا عَذابَ السَّمُومِ. إنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ إنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحیمُ."[5]

و [در این هنگام] رو به یكدیگر كرده، از هم سؤال می‌کنند؛ می‌گویند: «همانا ما در اهل خود، می‌ترسیدیم؛ پس خداوند بر ما منّت نهاد و از عذاب كشنده، حفظمان كرد. همانا ما از قبل، او را می‌خواندیم؛ همانا اوست نیكوكار رحیم».

گویی آنان از هم می‌پرسند: اینجا چه می‌کنید؟ و می‌گویند: ما همواره خداترس و مراقب بودیم؛ پیوسته مراقب بودیم که خطا و غفلت نکنیم و قدمی خلاف او نرویم!

اما نمی‌گویند که خدا این جایگاه را، به خاطر مراقبت و اشفاقمان به ما داد؛ چون قدرت و توفیق مراقبه را هم، او به ما داده بود! بلکه می‌گویند: خدا بر ما منّت گذاشت و طبق شأن ما با ما رفتار نکرد؛ یعنی ما را که به راحتی سزاوار عذاب می‌شدیم، از عذاب نجات داد و به خود، نزدیک ساخت.

آنان نتیجه نمی‌خواهند و اگر هم خدا نتیجه داد، آن را منّت او می‌دانند، نه طلب خود! بر خلاف ما که هر خیری برسد، آن را به خود و اعمال خود نسبت می‌دهیم و خود را مستحق و طلب‌کار الطاف خدا می‌بینیم! گویی به خاطر سختی‌هایی که کشیده‌ایم و کارهایی که کرده‌ایم، آن‌ها را حقّ خود می‌دانیم و می‌گوییم: ما کردیم، خدا هم داد و البته باید می‌داد!

آن بندگان متّقی، در دنیا اسم "رحیم" را خوانده بودند. بذر همه چیز را در سفره‌ی رحیمیت انداخته و خود را به دست "رحیم" سپرده بودند - نه به حرف عمه و خاله و نظر این و آن-؛ تا او، بذرهای وجود و اعمالشان را که ظهور رحمانیت بود، پرورش دهد و به ثمر رساند. آنان نه به دنبال نفع و ضرر بودند، نه اهل معامله؛ فقط دنبال "رحیم" بودند که از آنان چه خواسته است. بعد هم هر روز نگاهشان به نتیجه‌ی دلخواهشان نبود! وگرنه با اعمالشان، عُجب می‌گرفتند و طلب‌کارِ خدا می‌شدند؛ که: خدایا، من این همه کردم؛ تو چه دادی؟!

اما آه که ما بازیگر هزار کارگردان شده‌ایم؛ در حالی که یک نقش، بیشتر نداشتیم! کار ما و اختیار ما، این است که هر چه به ما دادند، از ایمان، علم، عبادت، صبر، عفو، غضب و...، همه را بدون جهل و غفلت، در میدان رحیمیت بکاریم؛ پرورش و ثمردهی، با اوست.

به عنوان مثال، نماز اگر چه بذر زیبایی است، اما اگر در شوره‌زار بکاریم، عُجب و ریا و خودبزرگ‌بینی می‌دهد؛ "فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّینَ"[6]. و اگر در رحیمیت بکاریم، خضوع، خشوع، خودْ ندیدن و حساب‌گر نبودن می‌دهد.

"هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ عَلی عَبْدِهِ آیاتٍ بَیّناتٍ لِیُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إلَی النُّورِ وَ إنَّ اللهَ بِكُمْ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ."[7]

او كسی است كه آیات روشنی بر بنده‏اش نازل می‌كند، تا شما را از تاریكی‌ها به سوی نور، خارج کند؛ و همانا خداوند به شما، رئوف و رحیم است.

خداوند، شما را دوست دارد و بر خلاف اینکه شما نمی‌خواهید در نور بروید، او نمی‌خواهد در ظلمت وهم بمانید!

به یک نکته‌ی دیگر هم باید توجه داشته باشیم و آن اینکه ما حق نداریم دیگران را به سبب اینکه فکر می‌کنیم خودمان از آن‌ها بالاتریم، تحقیر نماییم؛ چرا که اگر گناه و جهلی دارند، ما هم دیروز همان را یا شکل دیگرش را داشتیم و خدا بر ما منّت نهاد که رها شدیم. پس چطور آنان را کم می‌بینیم و خود را در مقابل آنان بزرگ؟! بدانیم که رسول اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) فرموده‌اند:

"الرَّاحِمُونَ، یَرْحَمُهُمُ الرَّحْمَنُ یَوْمَ الْقِیامَةِ؛ ارْحَمْ مَنْ فِی الأرْضِ، یَرْحَمْكَ مَنْ فِی السَّمَاءِ."[8]

در روز قیامت، رحمان بر رحم‌كنندگان، رحم می‌كند؛ به هر كس در زمین است، رحم كن، تا آن‌كه در آسمان است، بر تو رحم كند.

 

[1]- سوره طور، آیات 7 و 8.

[2]- سوره طور، آیات 11 تا 14.

[3]- سوره طور، آیات 15 و 16.

[4]- سوره طور، آیه 21.

[5]- سوره طور، آیات 25 تا 28.

[6]- سوره ماعون، آیه 4 : پس وای بر نمازگزاران!

[7]- سوره حدید، آیه 9.

[8]- بحار الأنوار، ج74، ص169.

 



نظرات کاربران

//