مسیر هدایت قرآن

مسیر هدایت قرآن

 

  در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ صد و دوم، 18 صفر 1435) به تبیین موضوع «مسیر هدایت قرآن» می‌پردازیم.

از مظاهر هدایت گفتیم و یکی از مظاهر جامعش که قرآن است. در نگاه اول، شاید به نظر رسد که قرآن، کتاب عقاید است، یا کتاب اخلاق، یا فقه یا تاریخ؛ البته همه‌ی این‌ها در قرآن هست؛ اما قرآن، هیچ یک از این‌ها نیست، بلکه کتاب هدایت است و تمام این ابعاد را در نقشه‌ی ظهور خلقت که "إنَّا لِلَّهِ وَ إنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ" است، تبیین می‌کند. قرآن با تک‌تک حروف و آیاتش، انسان‌ها را راه می‌برد؛ اما چقدر غریب است!

"وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً وَ لاتَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَیكُمْ إذْ كُنْتُمْ أعْداءً فَألَّفَ بَینَ قُلُوبِكُمْ فَأصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ یُبَیّنُ اللهُ لَكُمْ آیاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ."[1]

و جمیعاً به حبل الله، اعتصام ورزید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خودتان یاد کنید، هنگامی که دشمنانی بودید، پس بین قلب‌هایتان الفت داد؛ پس به نعمت او، برادران شدید. و بر لبه‌ی پرتگاهی از آتش بودید، پس شما را از آن، نجات داد. خداوند، این‌چنین آیاتش را برای شما تبیین می‌کند، باشد که هدایت شوید.

قرآن، مَرکب هدایت است و ما همگی باید با تمامی مراتب وجودمان، سوار بر این مَرکب شویم و به این حبل الهی، چنگ زنیم. باید هم ناسوتمان را با قرآن بسنجیم، هم ملکوت و هم جبروتمان را. عالم ناسوت، وسیع است و ما اگر بخواهیم از چیزی فرار کنیم، جلوه‌ی دیگری هست که به سویش برویم. اما باطن ناسوت که برزخ است، این طور نیست؛ در برزخ، هر چه این طرف و آن طرف برویم، فقط خودمان را می‌بینیم و راه گریزی نداریم. پس باید همین جا، در عالم هدایت قرآن وارد شویم و بگذاریم برزخمان را پاک کند. نباید بین مراتب وجودمان، تفرقه بیندازیم و فقط ظاهر و ناسوت را به قرآن بدهیم؛ چه، وقتی باطنمان با قرآن نباشد، ظاهرمان هم ریا می‌شود.

"وَ وَهَبْنا لَهُ إسْحاقَ وَ یعْقُوبَ كُلاًّ هَدَیْنا وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیمانَ وَ أیّوبَ وَ یوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ. وَ زَكَرِیّا وَ یَحْیى‏ وَ عیسى‏ وَ إلْیاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحینَ. وَ إسْماعیلَ وَ الْیَسَعَ وَ یونُسَ وَ لُوطاً وَ كلاًّ فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمینَ. وَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّیّاتِهِمْ وَ إخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ إلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ. ذلِكَ هُدَى اللهِ یَهْدی بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ لَوْ أشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما كانُوا یَعْمَلُونَ. اُولئِكَ الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإنْ یَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِكافِرینَ. اُولئِكَ الَّذینَ هَدَى اللهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لا أسْئَلُكُمْ عَلَیهِ أجْراً إنْ هُوَ إلاَّ ذِكْرى‏ لِلْعالَمینَ."[2]

و اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم، هر دو را هدایت کردیم و نوح را از قبل، هدایت نمودیم و از ذرّیه‌ی او، داود و سلیمان و ایّوب و یوسف و موسی و هارون را؛ و این گونه، محسنین را جزا می‌دهیم. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را؛ همه از صالحان بودند. و اسماعیل، الیسع، یونس و لوط را؛ و همه را بر جهانیان، برتری دادیم. و از پدران و فرزندان و برادرانشان؛ و آنان را برگزیدیم و به صراط مستقیم، هدایت کردیم. این، هدایت خداست که هر یک از بندگانش را بخواهد، به آن هدایت می‌کند؛ و اگر شرک ورزند، هر آینه اعمالشان حبط و نابود می‌شود. آنان کسانی هستند که کتاب و حکم و نبوّت به آنان داده شد؛ پس اگر به آن کفر ورزند، به تحقیق، قومی را وکیل آن می‌کنیم که به آن، کافر نباشند.

کسانی که در این آیات از آنان نام برده شده، مهتدیان هستند؛ یعنی کسانی که هدایت شده‌اند و خود می‌توانند هادی باشند؛ "اُولئِكَ الَّذینَ هَدَى اللهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ".

در این آیات، چندین بار بر هدایت مهتدیان، تأکید شده است. پس بر ماست که در قرآن بگردیم و ببینیم آنان چه مسیری رفتند که قرآن از آن، به هدایت، یاد می‌کند. آیه می‌فرماید آنان را جزا دادیم! اما اگر سیره‌ی این بزرگواران را در قرآن جستجو کنیم، می‌بینیم که اهل بلا بودند و زندگی‌شان مملو از سختی‌ها و فشارها بود. ولی ما چون وابسته‌ی تعلقات ناسوتی هستیم، حالِ آن ملکوتیان را درک نمی‌کنیم و نمی‌فهمیم چه پاداشی شامل حالشان شده است!

آری؛ قرآن برای ما، قصه نگفته؛ بلکه هر چه گفته، برای هدایت است. باید وقت بگذاریم و این حقایق را از قرآن دریابیم. هدایت یعنی عبور از ترس‌ها، خودی‌ها و تعلقات؛ هدایت یعنی این مسیر را بشناسیم، در جاذبه‌اش قرار گیریم و بگذاریم تعلقات را از ما بگیرند. نترسیم؛ "نیست بالاتر از سیاهی، رنگ"! تازه وقتی سیاهی برود، نور می‌آید. هر چند مطمئناً بلاهایی که برای اولیاء خدا بود، بر سر ما نمی‌آید؛ چون ظرفمان خیلی کوچک‌تر است؛ اما باید لااقل، مسیر آنان را در پیش گیریم و از تنها شدن و از دست دادن دنیا و شئون آن نترسیم.

این، همان راهی است که بزرگ‌هادی حق، امام حسین(علیه‌السلام) رفت و برای انسان‌ها نیز گشود. کربلا، مسیر از دست دادن و فانی شدن بود و عاشوراییان، دست از جان شسته، به استقبال مرگ رفتند. امروز هم همین است و در راه حسین(علیه‌السلام) و حتی برای زیارت حرمش، نباید از هیچ چیز ترسید و هیچ فکر و خیال و نگرانی داشت. آخر، وقتی به عشق حسین(علیه‌السلام) می‌رویم، چه غصه و ترسی داریم؟! که اگر معرفت به حقّ او داشته باشیم، همین زیارت، به ما شجاعت می‌دهد؛ شجاعت پرواز، عروج و شکستن موانع.

 

[1]- سوره آل عمران، آیه 103.

[2]- سوره انعام، آیات 84 تا 90.

 



نظرات کاربران

//