مصباح‌الهدی، ظهور عشق

مصباح‌الهدی، ظهور عشق

 

  در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ صد و چهارم، 20 صفر اربعین حسینی 1435) به تبیین موضوع «مصباح‌الهدی، ظهور عشق» می‌پردازیم.

در بحث هدایت، دانستیم که قرآن، مظهر جامع هدایت الهی است. اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نیز مهتدیان اتمّ و اکمل هستند که مسیر هدایت را برای همگان گشوده‌اند و آنان را در این مسیر، راه می‌برند. و نتیجه، آنکه ما باید به این دو ثقل گران‌بها، اهتمام ورزیم؛ باید قلبمان با قرآن، یکی شود و هر چه قرآن و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) فرموده‌اند، بفهمد و بپذیرد. کار ما، یافتن و ظهور دادن است؛ که یافتن وجود و حقیقت، با انس با قرآن (تجلی علمی حق‌تعالی) حاصل می‌شود و ظهور دادن آن، با عشق و انس به اهل‌بیت(علیهم‌السلام) (تجلی عینی).

ما در رگ و خون خود، محبت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را داریم؛ از زمانی هم که توانسته‌ایم، همیشه قرآن خوانده‌ایم؛ اما متأسفانه هیچ کدام، برایمان کاربردی نشده‌اند و اثری را که باید، نداشته‌اند. قرآن و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) عِدل یکدیگرند و هر کدام غریب باشند، دیگری هم غریب می‌شود. مشکل ما اینجاست که قرآن را فقط در ذهن و زبان داریم و محبت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را فقط در دل! در حالی که باید قرآن را علاوه بر حیطه‌ی ذهن و زبان، به انس و ادراک قلبی ببریم و محبت و ولایت ائمه(علیهم‌السلام) را از دل، به ظهور در زندگی برسانیم و سبک زندگی خود را بر اساس آن، تنظیم کنیم.

بیایید اعتراف کنیم! ما چقدر گریه‌ها و خنده‌ها در عمر خود داشته‌ایم، که ربطی به فرهنگ امام نداشته و غم و شادی امام در آن مسائل، مثل ما نبوده؟ چقدر نگرانی‌ها داشته‌ایم که برای امام، نگرانی نبوده و چقدر آرزو داشته‌ایم که خواسته‌ی امام نبوده؟ در عین حال که محبت امام هم در دلمان بوده است؟!

محبت، فقط برای دل نیست؛ باید ظهور کند، آن هم در همه‌ی ابعاد. یعنی در همه‌ی امور زندگی در ظاهر و باطن، باید تسلیم محبوبمان که امام است، باشیم. در واقع عشق، در عمل، خود را نشان می‌دهد و عشقِ بی ظهور، نداریم. پس عشق ما چیست، که جز در محرّم، ظهور ندارد؟ آن هم فقط در عواطف و احساسات! البته این به جای خود؛ اما ادراک هدف و بینش امام و عملی کردن آن در شئون زندگی، چه؟! اگر واقعاً عاشقیم، کو ظهورش؟! عاشق، کسی است که ریز و درشت حرکات و سکنات، افعال و اخلاق، و افکار و روحیاتش، طبق ادب و سیره‌ی معشوق باشد و همه چیزش، او را نشان دهد. عاشق، حسین(علیه‌السلام) است که عشقش را به تمامی ظهور داد و هستی‌اش را به عشق، به پای معشوق ریخت. کربلا، ظهور عشق الله در ذات و صفت و فعلش بود؛ و حسین(علیه‌السلام) مصباح‌الهدی بود، که نور هدایت را از تبلور عشقش تاباند و تا همواره‌ی ابد می‌تاباند.

"اللهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الأرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ..."[1]

الله، نور آسمان‌ها و زمین است؛ مثَل نورش، همچون چراغدانی است که در آن، چراغی باشد...

و این مصباح، حسین(علیه‌السلام) است که به منبع نور هدایت، وصل است؛ پس نورش نه انقطاع دارد، نه تمامی. راستی خورشید اگر در آسمان، مخفی می‌شد، آیا زمین، نور و حرارتی داشت؟ یا سرد و تاریک می‌شد! باید ظهور داد. حسین‌(علیه‌السلام) فقط مال دل نیست؛ که اگر چنین بود، قیام نمی‌کرد و همه‌ی حقایق را در صحنه‌ی عاشورا، به إکران و ظهور نمی‌گذاشت!

حسین(علیه‌السلام) آمده به ما، درست زندگی کردن را یاد دهد و فرهنگ و محبت او، باید در همه چیزمان ظهور کند. ما جایی جز زمین، و فرصتی جز عمر محدود دنیا، برای هدایت شدن نداریم. در همین ناسوت، باید مصباح هدایت را بیابیم و بر کشتی نجات حسینی، سوار شویم؛ تا إن‌شاءالله به صدق، در زیارت اربعین، شهادت دهیم که:

"وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أمْرِی لِأمْرِکُمْ مُتّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدّةٌ."

قلبم تسلیم قلب شما، امرم مطیع امر شما، و یاری‌ام آماده برای شماست.

  

 


[1]- سوره نور، آیه 35.

 



نظرات کاربران

//