معانی مترادف استعاذه

معانی مترادف استعاذه

 

در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ چهل و سوم، 3 ذی‌القعده 1434) به تبیین موضوع «معانی مترادف استعاذه» می‌پردازیم.

وارد بحث استعاذه شدیم و آیات مربوط را در قرآن، مرور کردیم. در این جلسه می‌خواهیم به کلمات مترادف با استعاذه که در قرآن آمده، اشاره کنیم. البته در زبان عربی و به ویژه در قرآن کریم، هیچ دو کلمه‌ای کاملاً مترادف با هم نیستند و اگر چه برخی معانی مشترک داشته باشند، هر کدام، راز و رمزی دارند که آن‌ها را از یکدیگر متمایز می‌کند. منتها ما در این بررسی، معانی مشترک لغات را در نظر می‌گیریم.

یکی از واژه‌هایی که معنای مشترک با استعاذه دارد، ریشه‌ی "لوذ" است. در قاموس آمده: "لَوذ"، به چیزی پناه بردن و مخفی شدن به آن است.‏ این ریشه در قرآن، فقط در آیه‌ی 63 سوره‌ی نور آمده؛ اما در ادعیه، زیاد آمده است، از جمله در: "اللَّهُمَّ بِكَ أعُوذُ وَ بِكَ ألُوذُ"[1]. این یعنی باید "خود" را در پناه خداوند، مخفی کنیم و پشت حقیقتی قرار گیریم که اسماء و ذاتش عین هم‌اند و جدایی‌ناپذیرند؛ مثل آب و تری.

در واقع ما وقتی در معرض وساوس شیطان و نفس امّاره قرار می‌گیریم، نه تنها باید به خدا پناه بریم، بلکه در این پناه بردن، "خود"مان را هم نباید ببینیم. در حقیقت، ما از "خود"مان به خدا پناه می‌بریم و می‌خواهیم "ما" نباشیم و او باشد؛ پس باید در پناه او مخفی شویم. از این رو وقتی می‌خواهیم وارد قرآن شویم، باید با استعاذه، از خودی‌ها و خیالات و اندیشه‌های پیش‌ساخته‌ی خود خالی شویم تا بتوانیم با قرآن، سیر کنیم.

تنها در چنین پناه بردنی است که شیطان نمی‌تواند کاری با پناه‌برنده داشته باشد؛ چون اگر با "من"ها و خودی‌ها به خدا پناه بریم، هم‌چنان راه برای شیطان باز است که ما را به خود، مشغول کند و از خدا بازدارد. چون بافت شیطان، خودی است و هر جا خودی باشد، شیطان هم هست؛ چه این خودی در شأن و شئون ماده باشد، چه در عبادت و اخلاق! آن وقت، نهایتاً انسان عابد و بااخلاقی می‌شویم که پر از خودی و عجب و ریا هستیم! اما اگر با مجاهدات علمی و عملی، "خود" را کنار بزنیم و از خود به خدا پناه بریم، دیگر جز خدا ظهور ندارد.

پس ما وقتی می‌توانیم در پناه خدا قرار گیریم، که بفهمیم "هستی‌ای" غیر از او نیست و ما نیز اگر نمودی از کمال داریم، اگر عبادت و ترک گناهی کرده‌ایم، اگر رذیله‌ای را کنار زده و فضیلتی را کسب نموده‌ایم و اگر به معرفتی رسیده‌ایم، همه به کمک و توفیق الهی و با جسم و خیال و ذهن و قلبی بوده که خدا به ما داده است. اینجاست که خداوند می‌فرماید: شیطان بر بندگان من، تسلطی ندارد[2]؛ چون بندگان حقیقی خدا، هیچ خودی ندارند که شیطان بتواند آن را دست‌آویز قرار دهد.

ریشه‌ی دیگر به معنای پناه بردن، "وئل" است، که یک بار در قرآن آمده:

"وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ یَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلاً."[3]

و پروردگارت، غفور و صاحب رحمت است؛ اگر آنان را به خاطر اعمالشان مؤاخذه می‌كرد، هر آینه در عذابشان تعجیل می‌نمود؛ بلکه برای آنان موعدی است كه هرگز پناهگاهی از آن نخواهند داشت!

یکی از نکات جالب در این آیه، آمدن عذاب به دنبال صفت غفور و رحیم الهی است؛ حال اینکه ما معمولاً از ربّ غفور و رحیم، جز بخشش و مهربانی، انتظار نداریم و به خاطر همین بینش است که اگر برای تربیت یا به هر حکمت دیگر، با جلوه‌ی جلالش با ما برخورد کند، اصلاً نمی‌توانیم بپذیریم و از او دلگیر می‌شویم! این یعنی خدایی که ما می‌پرستیم، ساخته‌ی ذهن خودمان است که همیشه باید جمال کند! حال آنکه یک موحّد، همان قدر در جلال‌ها و سختی‌ها از خدا راضی است، که در جمال‌ها و نعمت‌ها.

ریشه‌ی "لحد" نیز به معنای پناه بردن است؛ که در این آیه به آن، اشاره شده:

"قُلْ إنِّی لَنْ یجیرَنی‏ مِنَ اللهِ أحَدٌ وَ لَنْ أجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً."[4]

بگو: «[اگر نافرمانی كنم] هیچ كس مرا از او پناه نمی‌دهد و هرگز پناهگاهی جز او نمی‌یابم.»

یعنی: غیر از خدا، پناهی نیست که به سوی او تمایل کنم و به او پناهنده شوم.

لغت دیگر، از ریشه‌ی "جور" است که علاوه بر ظلم و ستم، معنی پناه بردن و حمایت خواستن نیز می‌دهد.

"وَ إنْ أحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللهِ ثُمَّ أبْلِغْهُ مَأمَنَهُ ذلِكَ بِأنَّهُمْ قَوْمٌ لايَعْلَمُونَ."[5]

و اگر یكی از مشركان از تو پناه خواست، پس به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود، سپس او را به محل امنش برسان؛ چرا كه آن‌ها، گروهی ناآگاه‌اند.

پس با اینکه شرک از بزرگ‌ترین گناهان است، خداوند می‌فرماید: به کسانی که شرکشان از روی نادانی - و نه عناد- است، پناه دهید تا کلام خدا را بشنوند؛ شاید وقتی آگاه شدند، وجودشان به امنیت برسد و به خدا ایمان آورند.

 


[1]- مهج الدعوات و منهج العبادات، ص11 : حرز امام سجاد(علیه‌السلام).

[2]- سوره حجر، آیه 42 : "إنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ"؛ همانا تو بر بندگان من، تسلطی نداری، مگر گمراهانی که تو را پیروی کنند.

[3]- سوره کهف، آیه 58.

[4]- سوره جن، آیه 22.

[5]- سوره توبه، آیه 6.

 



نظرات کاربران

//