چند روایت

چند روایت

 

   در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ نود و ششم، 11 صفر 1435) به تبیین موضوع «چند روایت» می‌پردازیم.

در ادامه‌ی بحث هدایت، جنبه‌های دیگری از این بحث را در روایات بررسی می‌کنیم. حضرت علی(علیه‌السلام) می‌فرمایند:

"رَحِمَ اللهُ امْرَاً سَمِعَ حُكْماً فَوَعَى، وَ دُعِیَ إلَى رَشَادٍ فَدَنَا، وَ أخَذَ بِحُجْزَةِ هَادٍ فَنَجَا؛ رَاقَبَ رَبَّهُ وَ خَافَ ذَنْبَهُ."[1]

رحمت خدا بر کسی که حکمتی را بشنود، پس خوب فرا گیرد؛ و به رستگاری دعوت شود، پس نزدیک گردد؛ و به دامن هادی چنگ زند، پس نجات یابد؛ مراقب پروردگارش باشد و از گناهش بترسد!

یعنی خداوند به اقتضای عشق خود، حکمت را به گوش انسان می‌رساند و او را به راه رشد، دعوت و هدایت می‌کند؛ آن هم نه به لفظ، بلکه با فراهم کردن جهازات درونی و شرایط بیرونی. اما به اقتضای همان، عشق، انسان را مجبور نمی‌کند و لذا انسان می‌تواند این حکمت و دعوت را بپذیرد و یا نپذیرد.

"أيُّهَا النَّاسُ، لَاتَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أهْلِهِ؛ فَإنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلَى مَائِدَةٍ شِبَعُهَا قَصِيرٌ وَ جُوعُهَا طَوِيلٌ."[2]

ای مردم، در راه هدایت، از کمیِ افرادش نترسید؛ که همانا مردم [بیشتر] بر سفره‌ای جمع شده‌اند که سیری‌اش کوتاه و گرسنگی‌اش طولانی است!

وقتی راه هدایت را شناختی و فهمیدی چه باید بکنی، از غربت و تنها شدن، نترس و تحت تأثیر سرزنش‌ها و پشت کردن‌ها قرار نگیر. این‌ها ترس و وحشت ندارد؛ که "الغربة، علت القربة". وحشت برای قلبی است که هدایت شده، اما نپذیرفته و دامن هادی را نگرفته؛ لذا تنگ شده و به کمترین خوشی و ناخوشی، تحریک می‌شود. این قلب وقتی بمیرد، در وحشت است. پس باید اینجا هدایت خدا را پذیرفت و در تمام خوشی‌ها و ناخوشی‌ها، فقط دنبال تکلیف بود، نه ارضای تحریکات احساسی و وهمی.

نکته‌ی دیگر درباره‌ی هدایت، اینکه باید بدانیم اصل حیات، هدایت است؛ پس حیات انسانی، مساوی هدایت انسانی است. چنان‌که امام صادق(علیه‌السلام) در شرح آیه‌ی "مَنْ أحْياها فَكَأنَّما أحْيَا النَّاسَ جَميعاً"[3] فرمودند:

"مَنْ أخْرَجَهَا مِنْ ضَلَالٍ إلَى هُدًى، فَكَأنَّمَا أحْيَاهَا."[4]

هر کس او [انسانی] را از گمراهی به سوی هدایت خارج کند، گویی او را زنده کرده است.

لذا پیامبر اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) به حضرت علی(علیه‌السلام) فرمودند:

"يَا عَلِيُّ، لَاتُقَاتِلَنَّ أحَداً حَتَّى تَدْعُوَهُ إلَى الإسْلَامِ؛ وَ ايْمُ اللهِ لَأنْ يَهْدِيَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَى يَدَيْكَ رَجُلاً، خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ، وَ لَكَ وَلَاؤُهُ يَا عَلِیُّ."[5]

ای علی، هرگز با احدی جنگ و قتال نکن، تا اینکه او را به اسلام، دعوت کنی؛ سوگند به خدا، هر آینه اگر خداوند، مردی را به دست تو هدایت کند، برایت بهتر است از آنچه خورشید بر آن می‌تابد و غروب می‌کند، و ولایتش بر توست ای علی.

این گونه بود که حضرت علی(علیه‌السلام) هرگز تحت تأثیر تحریکات قرار نمی‌گرفتند و در تمام شرایط، فقط به تکلیف، عمل می‌کردند؛ چه آنجا که در خیبر را از جا کندند، چه آنجا که ریسمان در گردن به مسجد رفتند، چه آنجا که حکَمیت را پذیرفتند، چه آنجا که با اعتراض سربازان مواجه شدند و چه حتی در مسامحه با دشمنان. آن حضرت در تمام این صحنه‌ها، فقط طبق اراده‌ی الهی عمل کردند، نه با انفعال و تحریکات احساسی!

اولیاء خدا، با همین روحیه بود که مستعدّین را به راه می‌آوردند و با کلام، رفتار و حتی نگاهشان، هدایت می‌کردند و مردم را مشتاق خدا می‌ساختند. ولی ما حتی در مقابل دوستان و خوبان هم، سریع تحریک و دلگیر می‌شویم و قهر و طرد می‌کنیم، چه رسد به دشمن؛ در حالی که اصلاً نباید تحریک شویم! و چه بسا با این گونه رفتارها و این خودی‌ها و تنگی‌ها، دین‌داران را هم از دین، بیزار می‌کنیم!

البته هادی حقیقی، خداست و انبیاء و اولیاء، فقط مظاهر هدایت او هستند. اوست که اهل ایمان و تقوا، اهل صبر و یقین، اهل توبه و انابه، کسانی که به ریسمان الهی چنگ می‌زنند و در راه او جهاد می‌کنند، و کسانی را که زمام امورشان را به خدا و اولیائش(علیهم‌السلام) سپرده‌اند، هدایت می‌کند.

 

 

[1]- نهج البلاغه، خطبه 76.

[2]- نهج البلاغه، خطبه 201.

[3]- سوره مائده، آیه 32 : هر كس او [انسانی] را زنده کند، پس چنان است كه گويى همه‌ی مردم را زنده كرده است.

[4]- الكافي، ج2، ص210.

[5]- وسائل الشيعة، ج15، ص43.

 



نظرات کاربران

//