15 رمضان - محبت‌های دنیا

انسان‌شناسی در قرآن

(خلاصه جلسه پنجاه و هفتم)

(سخنرانی سرکار خانم لطفی‌آذر در شهر تهران، 15 رمضان 1435)

محبت‌های دنیا

گفتیم در ناسوت، هرچه هست، نشانه‌ است و هیچ کدام از این نشانه‌ها، ایستگاه نیستند، بلکه برای عبورند و مقصد را رهنمون می‌شوند. انسان نیز با مدد نیروی عقل می‌تواند نشانه‌ها را همان طور که هستند، ببیند و راه خود را بیابد. اما هستند گروهی که با توهم، به هستی و نشانه‌هایش می‌نگرند. قرآن، این گروه را چنین توصیف می‌کند:

"وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللهِ أنْداداً یحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا أشَدُّ حُبّاً لِلَّهِ وَ لَوْ یرَی الَّذینَ ظَلَمُوا إِذْ یرَوْنَ الْعَذابَ أنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً وَ أنَّ اللهَ شَدیدُ الْعَذابِ."[1]

و برخی از مردم، شریکانی غیر خدا می‌گیرند و آن‌ها را چون دوستی خدا، دوست می‌دارند؛ ولی كسانی كه ایمان آورده‌اند، به خدا محبت شدیدتری دارند. و کاش كسانی كه [با شریک گرفتن برای خدا] ستم کرده‌اند، هنگامی كه عذاب را مشاهده كنند، بدانند تمام نیرو از آنِ خداست و خدا، سخت‌كیفر است.

دقت کنید که این آیه، لزوماً در مورد بت‌پرستان نیست و شمول بیشتری دارد. یعنی منظور از «اخذ نِد» در این آیه، اخذ ظاهری نیست. ممکن است فردی در عالم فعل و ظاهر، چیزی را شریک خدا قرار ندهد؛ اما بینش او به هستی، شرک‌آلود باشد. منظور، کسانی است که در میدان میل و اختیار خود، شرک خفی دارند؛ و طبق روایت، رسوخ شرک خفی در قلب، از حرکت مورچه روی سنگ سخت در شب تاریک، پنهان‌تر است[2].

برای اینکه معنی شرک خفی را درست بفهمیم، باید معنی توحید را به درستی دریابیم. موحّد حقیقی، کسی است که نه تنها اعتقاد دارد ذات باری تعالی واحد است، بلکه در فعل و صفت هم همه چیز را ظهور حق‌تعالی می‌بیند. او می‌داند جریان یافتن وجود در هستی است که سبب ظهور کثرات می‌شود؛ مثل جریان یافتن آب در دریا، که امواج، کف‌ها و حباب‌ها را پدید می‌آورد.

موحّد، کسی است که باور دارد امواج و کف‌ها هستند، اما اصیل نیستند. از آب برخاسته‌اند، اما آب نیستند. آب، پایدار و منشأ اثر است و فنا و نابودی در آن، راه ندارد؛ اما خاصیت حباب، فناست و موحّد که این را می‌داند، هرگز اثر آب را از حباب، انتظار ندارد و چون آب را دارد، فنای حباب‌ها و امواج، آزرده‌اش نمی‌کند.

پس شریک برای خدا گرفتن، به این معنی است که فرد، امواج و کثرات را مستقل و جدای از آب وجود ببیند. کثرات، فی‌نفسه هیچ اثری ندارند و تمام اثرات، از وجود است. و شرک یعنی این اثرات را از کثرات دیدن، نه از وحدت. آنچه در دنیا نمود دارد، کثرت است؛ لذا اگر فرد، باور نکند که ورای این امواج، آب هست و آن آب را نبیند، اسیر امواج کثرت می‌شود.

پس به طور خلاصه، شرک یعنی خدا هست، کثرات هم هستند؛ اما توحید یعنی او هست و کثرات، ظهورات اویند که استقلال در هستی ندارند. البته ممکن است سؤال شود مگر آن بینش، چه ایرادی دارد که آن را شرک می‌دانیم؟! ما که باور داریم خدا یکی است؛ چه ایرادی دارد در دنیا، دل به کثرات ببندیم؟

در پاسخ می‌گوییم: ایراد کار، آنجاست که وجود ما، بی‌نهایت‌طلب است؛ ولی کثرات، فانی و هالک‌اند و به تمامی، تا آخر عمر از ما گرفته می‌شوند. همان طور که هیچ کس با حباب سیراب نمی‌شود، وجود ما هم با کثرات، سیراب نمی‌گردد و آب گوارای وجود را می‌خواهد. لذا اگر کثرات را جدای از حق، دوست داشته باشیم، خودمان هم با زوال آن‌ها می‌شکنیم و در عالم باقی که وجود محض، ظهور دارد و خبری از کثرات نیست، دست خالی خواهیم بود. اما کسی که به آب وجود رسیده است، اگرچه کثرات را می‌بیند و با آن‌ها زندگی می‌کند، زوال کثرات، او را متأثر نمی‌نماید؛ چون در درون خود، غنی است.

تمام درد، اینجاست که محال است ما چیزی را قبول کنیم و آن چیز به دلمان وارد نشود. خاصیت نفس، این است که اگر به چیزی توجه کند، با آن عینیت می‌یابد. لذا انسان با محبوبان خود، معیت وجودی –نه اعتباری- دارد و نفسش با آنچه دوست دارد، یکی می‌شود؛ "الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ"[3]. تا جایی که حتی اگر سنگی را دوست داشته باشد، با آن محشور می‌شود[4]. پس اگر کسی کثرات را که ذاتاً فانی‌اند، دوست بدارد، نفسش به آن‌ها تعین می‌گیرد و با همان تعین، به سرای باقی منتقل می‌شود؛ و چون آنجا خبری از کثرات نیست، او جز درد و الم نمی‌یابد.

پس مراقب آنچه دوست داریم، باشیم! از خود بپرسیم برای چه، همسر و فرزند یا پدر و مادر خود را دوست داریم؟ آیا این دوست داشتن را در دایره‌ی محدود مادی تعریف می‌کنیم، یا با آنان رابطه‌ی وجودی و ولایی داریم و به خاطر حق، به آنان علاقه‌مندیم؟ نشانه‌اش چیست؟

موحّد، همه چیز و همه کس را به لحاظ حق، دوست دارد و به همین دلیل در دوست داشتن‌های خود، گرفتار طمع و توقع نمی‌شود و مهم‌تر از آن می‌تواند امتداد این دوستی را در جهان باقی دنبال کند. چون در قیامت، نسب‌ها و سبب‌ها از کار می‌افتد و روابط دنیوی از هم گسیخته می‌شود. لذا تنها، خانواده‌ای می‌توانند در آخرت در کنار هم باشند، که در دنیا بر مبنای توحید و وجود، با هم رابطه داشته‌اند.

کسانی که طعم معنا و حق را چشیده‌اند، همه چیز را برای حق، دوست دارند. اما سایرین کثرات را برای دنیا و نفس و امیال خود، دوست دارند. و فرق است بین کسی که در ساحل با امواج، بازی می‌کند با کسی که در عمق دریا غواصی می‌کند؛ اگرچه هر دو، آب را دوست دارند.

پس باید "من" واحد خود را پیدا کنیم و "من"های کاذب را بشکنیم. وگرنه وقتی هنگام مرگ، عزرائیل "من"های کثرتی ما را شکست، نمی‌توانیم دردش را تحمل کنیم؛ مثل اینکه کسی بخواهد با قیچی، گوشت تن ما را جدا کند! اما کسی که بینش توحیدی دارد و کثرات را به دل راه نداده است، باور دارد که با شکستن حباب‌های کثرت، نه تنها لطمه‌ای به وجودش نمی‌خورد، بلکه بیشتر به آب نزدیک می‌شود و حق را می‌یابد. به همین دلیل، یکی از معیارهای سنجش معرفت و شوق به حق‌تعالی این است که آیا فرد، مرگ را که زوال کامل حباب‌ها و رسیدن به زیبایی و گوارایی آب است، دوست دارد یا خیر؛ چنان‌که خداوند می‌فرماید:

"قُلْ یا أیهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أنَّكُمْ أوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ."[5]

خلاصه آنکه هرچه را برای حق، دوست داشته باشیم، از دست نمی‌دهیم و در آخرت به ما داده می‌شود؛ با این تفاوت که در آخرت، جلوه‌ی باقی‌اش خواهد بود. به همین دلیل، بهشتیان وقتی با نعمات سرشار بهشت مواجه می‌شوند، می‌گویند ما در دنیا هم مشابه آن را داشتیم؛ "...قالُوا هذَا الَّذی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ اُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً..."[6].

 


[1]- سوره بقره، آیه 165.

[2]- بحار الأنوار، ج50، ص250.

[3]- الكافی، ج2، ص127.

[4]- الأمالی شیخ صدوق، ص130 : "فَلَوْ أنَّ رَجُلاً تَوَلَّی حَجَراً، لَحَشَرَهُ اللهُ مَعَهُ یوْمَ الْقِیامَةِ".

[5]- سوره جمعه، آیه 6 : بگو: ای یهودیان، اگر می‏پندارید كه شما اولیاء خدایید نه مردم دیگر، پس آرزوی مرگ كنید، اگر راست می‌گویید!

[6]- سوره بقره، آیه 25 : ...گفتند: این همان است كه پیش از این [در دنیا] روزی ما بوده و مانند آن به آن‌ها داده شود...



نظرات کاربران

//