انسان شناسی02 - انسان در دنیا برای آخرت

انسان در دنیا برای آخرت

 در ادامۀ بحث «انسان‌شناسی در قرآن» (جلسۀ دوم، 13 ربیع‌الأول 1435) به تبیین موضوع «انسان در دنیا برای آخرت» می‌پردازیم.

دانستیم انسان به عنوان مستعیذ، دو بُعد مادی و ماورایی دارد که هرگز از هم جدا نیستند. او دارای سرشتی خاکی به نام "بدن" و حقیقتی نامحسوس به نام "روح" است و همان طور که بدن، مراتب، قالب‌ها و ابزاری دارد، روح نیز حقیقتی ذومراتب است و مراتبی همچون عقل، قلب و نفس دارد.

در انسان، اصالت با روح است که پدیده و انشاء حق‌تعالی است؛ اما روح برای ظهور، ناچار از استفاده از جسم و بدن است و به همین سبب، حیات او، در همین جسم مادی است که ظهور می‌یابد. اما هدف از خلقت انسان به معناي نزولش از ماوراء به ماده و اتحاد و هماهنگی این دو بُعد در او چیست؟ دادن تعین الهی به نفس انسانی؛ چه، در تعادل این دو بٌعد است که انسان به کمال حقیقی می‌رسد.

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

"وَ الأرْضَ مَدَدْناها وَ ألْقَینا فیها رَواسِیَ وَ أنْبَتْنا فیها مِنْ كُلِّ شَیءٍ مَوْزُونٍ. وَ جَعَلْنا لَكُمْ فیها مَعایِشَ وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقینَ."[1]

و زمین را گستردیم و در آن، كوه‌های ثابتی افكندیم و از هر شیء موزون رویاندیم؛ و برای شما و نیز هر كه شما روزی‌ده او نیستید، وسایل زندگی در آن قرار دادیم.

مالکیت زمین، از آنِ خداست؛ اما او زمین را برای انسان قرار داده و معایش او را در زمین، فراهم کرده است. معایش هم یعنی ابزار زندگی؛ اعم از زندگی دنیوی و اخروی که باید در همین دنیا تأمین ‌شود. در واقع زمین، بستری است که ملکوت و جبروت را به نحو موزون و متعادل در بر دارد و ابدیت ما، همین جاست که ساخته می‌شود و شکل می‌گیرد. لذا دنیا، بسیار ارزشمند است و اسفل‌سافلین، زیباترین عالم هستی است. مذموم بودن دنیا هم، فقط زمانی است که مستقل از آخرت، به آن نظر شود.

"وَ ابْتَغِ فیما آتاكَ اللهُ الدَّارَ الآخِرَةَ وَ لاتَنْسَ نَصیبَكَ مِنَ الدُّنْیا وَ أحْسِنْ كَما أحْسَنَ اللهُ إلَیكَ وَ لاتَبْغِ الْفَسادَ فِی الأرْضِ إنَّ اللهَ لایُحِبُّ الْمُفْسِدینَ."[2]

و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب و بهره‌ات را از دنیا، فراموش نكن؛ و همان گونه كه خدا به تو احسان كرده، احسان كن و در زمین، در پی فساد نباش؛ كه همانا خدا، مفسدان را دوست ندارد.

در هستی، هیچ چیز مانند انسان، استعداد ندارد که اسماء خدا را در جامعیت، ظهور دهد. خداوند، تمامیت اسمائش را به انسان، تعلیم داده و در ناسوت، زمینه و مَرکبی آماده کرده تا وجود انسان به ظهور رسد؛ برای این ظهور هم، فرصت محدود عمر را قرار داده است. پس هرگز نباید آنچه که او به ما داده، اعمّ از عمر و انرژی و امکانات و... را شوخی بگیریم.

او به انسان، احسان کرده؛ وجود انسان را احسن‌تقویمی قرار داده، او را با خلقت احسن آفریده و احسن‌الحدیث را برای هدایتش فرستاده است؛ پس انسان نیز باید احسان کند و احسن باشد؛ چگونه؟ "وَ ابْتَغِ فیما آتاكَ اللهُ الدَّارَ الآخِرَةَ". باید اسماء خدا را در همین جا جستجو کند و تمام آنچه را خدا در دنیا به او داده، برای رسیدن به آخرت به کار گیرد.

اما بدانیم که با مرگ، راه این ابتغاء و جُستن دار آخرت، بسته می‌شود و ما اگر اسماء الهی را در زمین، ناقص ظهور داده باشیم، فساد کرده‌ایم! چرا که زمین و دنیا، محل ظهور آخرت از طریق "ما آتاكَ الله" است و وقتی این اتفاق نیفتد، فساد، قطعی است. چنان‌که عدم ظهور آخرین خلیفه‌ی تامّ الهی، می‌تواند نشانه‌ی روشنی بر این فساد باشد.

پس فساد، صرفاً گناه نیست؛ بلکه عدم ظهور نظام احسن، آن هم به اختیار موجودی به نام انسان است. به عبارت دیگر، به هر اندازه اسماء، در زندان تن انسان به عنوان شهوت و غضب و امیال جزیی و شخصی بماند، به همان اندازه انسان، اسیر فساد است و از وادی محبت، و محبّ و محبوب بودن، دور می‌شود.

حضرت علی(علیه‌السلام) می‌فرماید:

"الرُّوحُ فِی الْجَسَدِ، كَالْمَعْنی فِی اللَّفْظِ."[3]

روح در جسد، همانند معنی در لفظ است.

پس به تعبیر دیگر، هر اندازه روح از ظهور کمالات و حیات خود بازماند، جسم هم بی‌معنا می‌شود؛ و این همان فساد است. لذا انسان در برآیند کشش و کوشش خود که همان اختیار اوست، باید به جایی برسد که جسم را به عنوان لفظی برای ظهور معانی و حقایق روح به کار گیرد.

و در آخر، اينکه ای کاش به خواندن و شنيدن آيات، اکتفا نکنيم و اهل جستجو در تفاسير باشیم؛ چرا که با مطالعه، ذائقه‌ی جانمان به معارف، باز و آشنا می‌شود و بهره‌مان از اين حقايق، بيشتر می‌گردد. بدانیم انس با قرآن، مخصوص يک عده‌ی خاص نيست! بهانه‌ی وقت نداشتن هم نياوريم؛ زیرا اصالت دادن به جسم و بدن است که ما را از توفيق غور در معارف، محروم کرده؛ نه کمبود وقت! چنان‌که می‌بینیم برای تمام امور ماده، وقت داریم و فقط برای تحقیق در دین است که وقت پیدا نمی‌کنیم!

                                                                                                                                                                       


[1]- سوره حجر، آیات 19 و 20.

[2]- سوره قصص، آیه 77.

[3]- الحدیث (روایات تربیتی)، ج1، ص229.

 



نظرات کاربران

//