(خلاصهی سلسله جلسات سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر با موضوع "ایمان" در ربیعالأول 1434)
ایمان
(جلسه پنجم)
در قسمت قبل، ضمن بیان روایاتی چند، دانستیم برترین ایمان، درک حضور و معیت خداست؛ و اینکه بدانیم تمام هستی برای ما، درسی از جانب آن ربّ یگانه است، برای اینکه تربیتمان کند. در ادامه، مرور کوتاهی بر سخنان زیبای علامه جعفری(رحمةاللهعلیه) دربارهی ایمان خواهیم داشت. ایشان میفرمایند:
«ایمان، عبارت است از پذیرش یک حقیقت و قرار دادن آن به عنوان اساسیترین عنصر فعال شخصیت و تفسیر و توجیهکنندهی همهی سطوح شخصیت انسانی. ایمان، روشنکنندهی وضع شخصیت در زمان حال و آینده است.»1
طبق این تعریف، ایمان به هر چیزی تعلق گیرد، آن چیز، تمام مراتب شخصیت فرد را پر میکند؛ چه در امور کمالی و مثبت باشد و چه در امور منفی و باطل. به این ترتیب، تنها کسی میتواند بگوید مؤمن حقیقی است، که تمام سطوح انسانیاش بوی ایمان به خدا را بدهد؛ نه کسی که فقط سطحِ صورت و ظاهرش مؤمن باشد، اما سطح باطنی شخصیتش که اخلاق و ملکات است و نیز سطح عمیقترِ آن که اندیشهی توحیدی است، بیخبر از ایمان و دین باشد.
در واقع اگر چه هدف ایمان انسانها، با هم متفاوت است و هر کس به چیزی ایمان دارد؛ اما این، یک اصل است که انسان به هر چه ایمان داشته باشد، در مسیر آن با جان و دل، حرکت میکند و در نهایت به موفقیت میرسد. ما هم اگر در امری موفق شدهایم، به دلیل ایمانمان به آن بوده است. مثلاً اگر در حیات دنیویمان پیروزیم و به توفیقات گوناگون رسیدهایم، از آن روست که به مزایای فانی و متغیّرِ دنیا، ایمان داریم و به دلیل همین ایمان عمیق به دنیا و سنن آن است که هر مانعی در برابر دنیایمان باشد، با هر تلاشی شده، آن را از پیش رو برمیداریم!
علامه(رحمةاللهعلیه) سخن خود را چنین ادامه میدهند: «ایمان به یک حقیقت، که به همهی زوایای تاریک آدمی، مانند خورشید بیغروب میتابد، شخصیت آدمی را از متلاشی شدن و چندگانگی نجات میدهد و حیات او را با الگوها و معیارهای پایدار، نظم و انسجام میبخشد.»2
پس بنا بر کلام علامه(رحمةاللهعلیه) که: ایمان مانند خورشید بر تمام زوایای زندگی میتابد، برای اینکه ببینیم ایمان داریم یا نه، باید ببینیم آیا در ابعاد گوناگون زندگیمان، جای تاریکی وجود دارد یا نه.
اما مصداق تاریکی، چیست که آن را بسنجیم؟
به عنوان مثال، باید بررسی کنیم که آیا در میادین مختلف، در زمینهی انجام وظایف خود، "چه کنم، چه کنم» داریم و در ظلمت جهل و غفلت، اسیریم یا نه؟ آیا در این صحنهها، حق و باطل را تشخیص میدهیم یا حجابی از ظلمت، پیش رویمان است و بین هوای نفس و رضای خدا، خلط میکنیم؟!
اصلاً اگر میگوییم ایمان، تمام سطوح شخصیت انسان را فرا میگیرد و ظلماتِ جانش را روشن میکند، یعنی ایمان حقیقی، کاری میکند که جهل و غفلت کنار میرود و تمام "أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُون"3 در موقعیتهای گوناگون زندگی، در راه یگانهربّ عالم، محو میشوند؛ و مؤمنی که بندهی یک ربّ واحد باشد، همواره شخصیت پایداری دارد؛ چه در شکست، چه پیروزی، چه داشتن و چه نداشتن، چه مانور ظلمانیِ دنیا و ماهیت و چه تلألؤ نور معنا.
اما حقیقتاً در خیل ما مدّعیان ایمان، چند نفر پیدا میشود که در این میادین، شخصیت ثابتی داشته باشد؟!
علامه(رحمةاللهعلیه) میفرماید: «این مختصات ایمان، برای هیچ متفکری قابل تردید نیست. آنچه مورد تردید و اختلافنظر است، آن هدف مطلوب است كه موجب بروز ایمان و استحكام آن در درون آدمى مىشود. اگر ما این حقیقت را بپذیریم که هدف مطلوب که باعث به وجود آمدن ایمان در شخصیت انسانی میگردد، حتماً و قطعاً بایستى از محبوبیت و مطلوبیت موقعیتهاى گذرندهی آدمى، بالاتر و باعظمتتر باشد و نیز اگر بپذیریم هدف مطلوب... بایستى حسّ كمالجویى بینهایتِ آدمى را در حدّ اعلی اشباع کند، این نتیجه را خواهیم پذیرفت كه موضوع ایمان به طور حتم، بایستی مافوق مزایای خوشایند طبیعتِ متغیر باشد كه از فراهم كردن یك هدف مطلوب و مطلق براى انسانهاى تشنهی كمال، ناتواناند.»4
پس با مختصاتی که برای ایمان گفتیم، اگر کسی بخواهد در مسیر نورانی حقیقت، شخصیت ثابتی داشته باشد و نیرو و عمر خود را در مسیر صحیح به کار گیرد، باید موضوع ایمانش را برتر از حیات طبیعی قرار دهد، تا تشنهی هدف باقی شود. و صد البته هر چه معرفت و بینش انسان بالاتر باشد، ایمان برتر و شخصیت پایدارتری خواهد داشت. چنانکه این امر در سراسر زندگی تاریخ انبیاء و اولیاء(علیهمالسلام) دیده شده است.
مولایمان حضرت مهدی(عجّلاللهفرجه) بیش از هزار سال است که با وجود تمام فشارها و سختیها، ثابتقدم ماندهاند و هرگز در بندگی خدا و امامت و پدری برای امت، ذرهای تکان نخوردهاند. آیا این، کار سادهای است؟ ما امت این امام هستیم! چند سال عمرمان را با سالیان عمر حضرت(عجّلاللهفرجه) مقایسه کنیم؛ ما به عنوان ملتی که با هدفی متعالی انقلاب کردهایم، در طول فراز و نشیبهای پس از انقلاب، چقدر ثابت ماندهایم و چقدر زمین خوردهایم؟
و واضح است که منظور از ثابت ماندن، تنها پایداری در اعتقادات ذهنی نیست؛ منظور، ثابت ماندن در عمل، خُلق و خو و اندیشه است. منظور، این است که در تمام ابعاد زندگی، بر آرمانهای انقلاب، ثابت بمانیم و اسیر جلوات گوناگون دنیا نشویم؛ نه اینکه با اقبال و ادبار دنیا، رنگ عوض کنیم و فکر و عملمان عوض شود!
علامه(رحمةاللهعلیه) در جای دیگر میفرماید: «ایمان، عبارت است از به ثمر رسیدن بذرهای متنوع حقیقت، که خداوند در نهاد انسانها پاشیده است.»5
توضیح آنکه میدانیم خداوند بین جسم ما با طبیعت، رابطهی تکوینی قرار داده و هر قدر جسم ما از طبیعت بکر جدا شود، ضعیفتر و بیمارتر میگردد. به همین ترتیب، حضرت حق، عالم حقیقت و معنا را برای حرکت و سلامت روح قرار داده و روح ما با بذرهای اسمائی، ارتباط تشریعی دارد، که هدف ایمان والای انسانی، پرورش دادن این بذرهاست، نه بذرهای متنوع دنیا و ماهیت!
و امروز در عصر آخرالزمان، ایمان، آن کالایی است که ما باید در عرصهی بیعت با حضرت مهدی(عجّلاللهفرجه) ارائه کنیم. چه، سنت خدا، این است که به انسانها مهلت میدهد تا مسیر خود را انتخاب کنند و قافلهی خبیث از طیّب، جدا شود؛ "لِیَمیزَ اللهُ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیبِ"6. لذا ما باید همواره و هر لحظه با انتخاب حق، با اماممان تجدید بیعت کنیم. زیرا اگر چه تا دیروز بیعت بسته و از طیّبین بوده باشیم، هیچ تضمینی نیست که امروز با یک انتخاب باطل، بیعتمان را زیر پا نگذاریم و به رنگ قافلهی خبائث درنیاییم!
اما بیعت، به چه معناست؟ بیع یعنی فروختن و مبایعه یعنی خرید و فروش. این هم که در قرآن آمده: "إِنَّ اللهَ اشْتَرٰى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أنْفُسَهُمْ وَ أمْوالَهُمْ..."7، یعنی خداوند، یکی از دو طرف مبایعه است و مؤمنین، طرف دوم آن؛ خداوند، خریدار است و مؤمنین، فروشندهاند.
دقت کنید فرموده است: "إِنَّ اللهَ اشْتَرٰى مِنَ الْمُؤْمِنینَ"، نه "مِن المُصلّین"، "مِن الصّائِمین"، "مِن المُجاهدین" یا "مِن المُسلِمین"! یعنی آن خصوصیتی که به انسان اجازه میدهد در میدان مبایعه با خدا و جلوهی تامّش حضرت حجت(عجّلاللهفرجه) وارد شود، ایمان است. اگر ایمان انسان، رنگ هدف مطلق، یعنی "عَلَّمَ آدَمَ الأَسْماءَ كُلَّها"8 و "نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی"9 را گرفته باشد، خداوند، همه چیزِ او را میخرد؛ ولی اگر ایمانش رنگ دنیای محدود را داشته باشد، اصلاً به میدان مبایعه با خدای نامحدود، راه پیدا نمیکند.
پس انسان به میدان دنیا آمده، تا خرید و فروش کند؛ و برای همین است که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) دنیا را "مَتجَر"10 یعنی محلّ تجارت معرفی کردهاند. البته دل بستن به ظاهر دنیا، خسران و ضرر است؛ اما خداوند، قوهی تشخیصی در آدمی قرار داده که با آن، ورای این بازار ظاهری را ببیند، به جنسهای بیکیفیتِ اسفلسافلین که پیش روی همگان است، اکتفا نکند و جنسهای ارزشمند باطنی و پشت پرده را طلب نماید. از این روست که خداوند میفرماید: "إنَّ الإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ. إلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ..."11؛ همهی انسانها در خسراناند، مگر کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند.
آنچه خداوند در دنیا برای همهی انسانها قرار داده، جلوهی اسم "رحمانِ" اوست؛ اما جلوات اسم "رحیم" را در باطن قرار داده تا انسانهای متعالی، به آن دسترسی پیدا کنند. خداوند به این خواص که اهل ایمان حقیقی به خداوند و عمل صالحاند، چنین وعده داده است: "وَعَدَ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْض"12. بنابراین میتوان گفت برقراری حکومت امام زمان(عجّلاللهفرجه)، آن کالایی است که خداوند در مبایعه، به مؤمنان وعده داده است؛ کالایی که از بدو خلقت، پنهان بوده و کسانی که مصداق "یعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ"13 نشدهاند، قبل از روز موعود، به آن، ایمان آوردهاند. اما دیگران باید بدانند که در آن روز، "لاینْفَعُ نَفْساً إیمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أوْ كَسَبَتْ فی إیمانِها خَیراً"14!
خلاصه آنکه ایمان، همان معرفت و یافتن بذرهای عالی وجود است؛ و بیعت یعنی دادن آن بذرها به دست باغبان، تا شکوفایش کند. البته در غدیر، بذرهای ظهور ولایت و تکمیلِ دین پاشیده شد؛ ولی گرد و غبار، رویش را پوشاند. مردمی که ایمان داشتند، ولی ایمانشان را به ثمن قلیل فروخته بودند، مطلوب بالا را ندیدند، به طرفةالعینی، بیعتشان را شکستند و خواستند او را پایین بکشند تا مانند خودشان با خدا معامله کند! اما علی(علیهالسلام) کسی نبود که مثل آنها رفتار کند. لذا او را به شهادت رساندند و به همین ترتیب، فرزندانش را؛ تا رسید به امام زمان(عجّلاللهفرجه).
و امروز حضرت حجت(عجّلاللهفرجه) امید تمام انسانهایی است که بذر ایمان را با هدف برین و برای رسیدن به ایدهآل مطلق، دوست دارند. لذا هر چند خود او غایب است، اما بازار مبایعه در ایدهآل برتر، برای شیعیان باز است. برای همین هم ما برای نجات از خطراتی که در بازار دنیا تهدیدمان میکند و از حقیقت، غافلمان میسازد، باید هر روز و به طور خاص، هر سال در روز آغاز امامت آن بزرگوار، عهد و بیعتمان را تجدید کنیم. باید عهد ببندیم که غیر از آن حضرت، چیزی نخواهیم و سرّ بندگی و سرّ اندیشه، صفات و افعال ایشان را بشناسیم.
ما امروز باید آن حقیقت مطلق را بخواهیم. لازمهی مطلقْ خواستن هم، از دست دادن محدود است. ما باید رذایل اخلاقی را کنار بگذاریم و "من"های محدودی را که در قلبمان ساختهایم، بشکنیم؛ باید افعال، صفات و اندیشهمان را اصلاح کنیم، تا بتوانیم حقیقتاً او را بخواهیم. و به یاد داشته باشیم که خریدار حقیقی ما، حیّ و حاضر است: "إنَّا غَیرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لا نَاسِینَ لِذِكْرِكُمْ"15. کافی است ما فروشنده باشیم؛ او میخرد! و همین که محدودها را از دست دادیم، نامحدود، خود را نشان میدهد.
پینوشت:
[1] ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج6، ص248.
[2] همان.
[3] سوره یوسف، آیه 39 : "أ أرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیرٌ أمِ اللهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ"؛ آیا خدایان پراكنده بهترند، یا خداوند یكتاى پیروز؟
[4] ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج6، ص248.
[5] همان، ج8، ص114.
[6] سوره انفال، آیه 37 : [اینها همه] به خاطر آن است كه خداوند [مىخواهد] ناپاك را از پاك، جدا کند.
[7] سوره توبه، آیه 111 : همانا خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریده است.
[8] سوره بقره، آیه 31 : و به آدم، همهی اسماء را آموخت.
[9] سوره ص، آیه 72 : از روح خود در او دمیدم.
[10] نهجالبلاغه، حکمت 131 : "إنَّ الدُّنْیا... مَتْجَرُ أوْلِیاءِ اللهِ، اكْتَسَبُوا فِیهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحُوا فِیهَا الْجَنَّةَ"؛ به درستی که دنیا... جایگاه تجارت دوستان خداست، كه در آن، رحمت خدا را به دست آوردند و بهشت را سود بردند.
[11] سوره عصر، آیات 2 و 3.
[12] سوره نور، آیه 55 : خداوند به كسانی از شما كه ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند، وعده داده كه قطعاً آنان را بر زمین، حاکم خواهد كرد. در روایات متعدد آمده که این آیه، مربوط به حضرت حجت(عجّلاللهفرجه) است؛ از جمله در الإحتجاج، ج1، ص256 و بحار الأنوار، ج51، ص54 و ص58 و الغیبة نعمانی، ص240.
[13] سوره روم، آیه 7 : ظاهرى از زندگى دنیا را مىدانند و آنان از آخرت، غافلاند!
[14] سوره انعام، آیه 158 : ایمان آوردن افرادى كه پیش از آن، ایمان نیاورده و یا در حال ایمان، خیری کسب نکرده باشند، سودى نخواهد داشت.
[15] الإحتجاج، ج2، ص497 : حضرت حجت(عجّلاللهفرجه) در یکی از توقیعاتشان فرمودند: همانا ما در رعایت حال شما، كوتاهی نمیكنیم و شما را از یاد نمیبریم.
نظرات کاربران