17 صفر - مواضع رحمت(1)

مواضع رحمت(1)

 

در ادامۀ بحث «حسين (ع) رحمت‌واسعه » (جلسۀ 37 ، 17 صفر 1436) به تبیین موضوع «مواضع رحمت(1)» می‌پردازیم.

گفتیم با اینکه همه در سیر نزول، رحمت خدا را دریافت کرده‌اند، رحمت خاص در سیر صعود، شامل حال کسانی می‌شود که مودّت و تبعیت معصومین(علیهم‌السلام) را داشته باشند. پس قابلیت و استعداد شیعه در ظهور رحمت، بیشتر از سایرین است. در این جلسه می‌خواهیم برخی از مواضع رحمت را، با بررسی روایات بشناسیم.

امام علی‌(علیه‌السلام) می‌فرمایند:

"الرَّحْمن، هُوَ الْعَاطِفُ عَلَی خَلْقِهِ بِالرِّزْقِ. وَ مِنْ رَحْمَتِهِ، أنَّهُ لَمَّا سَلَبَ الطِّفْلَ قُوَّةَ النُّهُوضِ وَ التَّغَذِّی، جَعَلَ تِلْكَ الْقُوَّةَ فِی اُمِّهِ، وَ رَقَّقَهَا عَلَیهِ لِتَقُومَ بِتَرْبِیتِهِ وَ حَضَانَتِهِ. فَإِنْ قَسَا قَلْبُ اُمٍّ مِنَ الاُمَّهَاتِ، أوْجَبَ تَرْبِیةَ هَذَا الطِّفْلِ عَلَی سَائِرِ الْمُؤْمِنِینَ."[1]

خداوند رحمان، کسی است که با روزی دادن بر خلقش عطوفت می‌کند و از رحمت او این است که وقتی طفل، قدرت برخاستن و تغذیه ندارد، آن قوّت و قدرت را در مادرش قرار می‌دهد و مادر را بر فرزند، رقیق و مهربان می‌کند تا برای تربیت و نگهداری فرزند، اقدام نماید. پس اگر قلب مادری قساوت گرفت، تربیت و نگهداری طفلش بر سایر مؤمنین واجب است.

رکن مهم تربیت، محبت است. کسی که قساوت و خشونت دارد، نه می‌تواند خود را تربیت کند و نه مربّی خوبی برای دیگران است. البته آن سختی که لازمه‌ی تربیت و رشد است، قساوت نیست. محبت است که نمی‌گذارد در مسیر تربیت، افراط و تفریط شود و با دل‌سوزی بی‌جا، هر سختی از فرد دور گردد؛ چون این کار، به روند تربیت لطمه می‌زند.

امام علی‌(علیه‌السلام) در روایت دیگر می‌فرمایند:

"آتَاكُمُ اللهُ رَحْمَتَهُ؛ وَ مِنْ رَحْمَتِهِ نُورُ الْقُلُوبِ، وَ وَضَعَ عَنْكُمْ أوْزَارَ الذُّنُوبِ، وَ عَجَّلَ شِفَاءَ صُدُورِكُمْ وَ صَلَاحَ اُمُورِكُمْ."[2]

خداوند، رحمت خود را به شما داد؛ و از رحمت اوست نور قلب‌ها، و سنگینی گناهان را از شما برداشت و در شفای سینه‌هایتان و اصلاح امورتان شتاب کرد.

پس قلب انسان است که باید رحمت حق را دریابد و پذیرا باشد. وزر، گناهان فعلی است که بر انسان عارض می‌شود. اگر قلب نورانی شد، اثر خطاها و غفلت‌ها از بین می‌رود؛ اما اگر قلبی که در آن رحمت نباشد، طاعتش هم ورز و وبال می‌شود و او را به جایی نمی‌رساند. رحمت مثل شالوده و پی ساختمان انسانیت است و عبادات، دیوار و سقف و سایر اجزاء این ساختمان‌اند. اگر پایه را داشته باشیم، پول برای سنگ و کاشی مرغوب هم نداشته باشیم، بنای ساده اما محکمی داریم. خدشه‌ای هم به بنا وارد شود، فرو نمی‌ریزد؛ چون تکیه به حق دارد، نه به خود. اما بنایی که بر شالوده‌ی استوار بنا نشده،‌ هرچه هم در و دیوار داشته باشد، به خرابی و نابودی نزدیک است.

پایه‌ی دین‌داری، رحمت است و اگر این پایه را ادراک نکنیم، هر عملی انجام دهیم، آن را از خود می‌بینیم. اما اگر رحمت را دریابیم، پیامبر هم باشیم، خود را نمی‌بینیم و به قصورمان اعتراف می‌کنیم: "مَاعَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَاعَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ"[3]. بر این اساس، هیچ امیدی نیست مگر به رحمت حق‌تعالی؛ آن هم زمانی که خود، متخلّق به رحمت شویم. نه اینکه فقط در مفهوم بدانیم خدا رحمت دارد! آن رحمتی که خدا دارد، در درون ما هم هست و باید آن را ظهور دهیم.

از حضرت علی(علیه‌السلام) روایت شده است که فرمودند:

"فَإِنَّ اللهَ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ وَ مَغْفِرَةٍ دَائِمَةٍ وَ عَفْوٍ جَمٍّ وَ عِقَابٍ ألِیمٍ؛ قَضَی أنَّ رَحْمَتَهُ وَ مَغْفِرَتَهُ وَ عَفْوَهُ، لِأهْلِ طَاعَتِهِ مِنْ خَلْقِهِ؛ وَ بِرَحْمَتِهِ، اهْتَدَی الْمُهْتَدُونَ."[4]

پس همانا خداوند صاحب رحمت وسیع، آمرزش همیشگی، گذشت بسیار و عقابدردناكی است؛ مقرّر کرده كه رحمت و آمرزش و گذشت او برای اهل طاعتش از بندگانش باشد؛ و به رحمت او، راه‌یافتگان هدایت شدند.

یعنی رحمت خدا برای کسانی است که هماهنگ با هستی در صراط مستقیم تکوین و تشریع، حرکت کنند. امام حسن(علیه‌السلام) درباره‌ی واجبات تشریعی فرموده‌اند:

"أنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ بِمَنِّهِ وَ رَحْمَتِهِ، لَمَّا فَرَضَ عَلَیكُمُ الْفَرَائِضَ، لَمْ یفْرِضْ عَلَیكُمْ لِحَاجَةٍ مِنْهُ إِلَیهِ، بَلْ رَحْمَةً مِنْهُ إِلَیكُمْ، لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لِیمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیبِ، وَ لِیبْتَلِی ما فِی صُدُورِكُمْ، وَ لِیمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِكُمْ، وَ لِتَتَسَابَقُوا إِلَی رَحْمَتِهِ."[5]

همانا خدای عزّوجلّ به منّت و رحمتش، آنجا که واجبات را بر شما تکلیف کرد، به خاطر نیازش به این کار نبود؛ بلکه این، رحمتی از او بر شماست -که خدایی جز او نیست- و همچنین برای آن است که ناپاک از پاک جدا شود و آنچه در سینه‌ها و قلب‌هایتان است، آزمایش و خالص شود و به سوی رحمت او، با هم رقابت کنید.

پس نماز و روزه، مَرکب و ابزارند برای اینکه ما را به رحمت خدا برسانند.

از دیگر مواضع رحمت، تبعیت از امام است. امام صادق(علیه‌السلام) فرموده‌اند:

"إِنَّ نُطْفَةَ الْإِمَامِ، مِنَ الْجَنَّةِ وَ إِذَا وَقَعَ مِنْ بَطْنِ اُمِّهِ إِلَی الْأَرْضِ، وَقَعَ وَ هُوَ وَاضِعٌ یدَهُ إِلَی الْأَرْضِ، رَافِعٌ رَأْسَهُ إِلَی السَّمَاءِ... لِأَنَّ مُنَادِیاً ینَادِیهِ مِنْ جَوِّ السَّمَاءِ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ مِنَ الاُفُقِ الْأَعْلَی: یا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ، اثْبُتْ فَإِنَّكَ صَفْوَتِی مِنْ خَلْقِی وَ عَیبَةُ عِلْمِی، وَ لَكَ وَ لِمَنْ تَوَلَّاكَ أوْجَبْتُ رَحْمَتِی وَ مَنَحْتُ جِنَانِی وَ أُحِلُّكَ جِوَارِی. ثُمَّ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأُصْلِینَّ مَنْ عَادَاكَ، أشَدَّ عَذَابِی وَ إِنْ أَوْسَعْتُ عَلَیهِمْ فِی دُنْیای مِنْ سَعَةِ رِزْقِی."[6]

همانا نطفه‌ی امام، از بهشت است و چون از بطن مادرش به زمین آید، دستش بر زمین و سرش به سوی آسمان است... زیرا یك منادی از آسمان از بطن عرش از افق اعلی، او را ندا می‌دهد: ای فلانی پسر فلانی! پایدار باش، که همانا تو برگزیده‌ی من از خلقم و گنجینه‌ی دانشم هستی. رحمت خود را بر تو و هركه ولایتت را دارد، واجب کردم و بهشتم را بخشیدم و جوار خود را برایت حلال نمودم. به عزت و جلالم سوگند، هركه تو را دشمن دارد، او را به بدترین عذابم گرفتار می‌كنم؛ گرچه در دنیا، روزی‌ام را بر آنان وسعت دهم.

نماز هم تجلی‌گاه رحمت الهی است. امام باقر(علیه‌السلام) از رسول گرامی(صلّی‌الله‌علیه‌و آله) روایت می‌کند که فرمود:

"إذَا قَامَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ فِی صَلَاتِهِ، نَظَرَ اللَّهُ إِلَیهِ -أَوْ قَالَ- أَقْبَلَ اللَّهُ عَلَیهِ، حَتَّی ینْصَرِفَ؛ وَ أَظَلَّتْهُ الرَّحْمَةُ مِنْ فَوْقِ رَأْسِهِ إِلَی اُفُقِ السَّمَاءِ، وَ الْمَلَائِكَةُ تَحُفُّهُ مِنْ حَوْلِهِ إِلَی أُفُقِ السَّمَاءِ، وَ وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَكاً قَائِماً عَلَی رَأْسِهِ یقُولُ لَهُ: أَیهَا الْمُصَلِّی، لَوْ تَعْلَمُ مَنْ ینْظُرُ إِلَیكَ وَ مَنْ تُنَاجِی، مَا الْتَفَتَّ وَ لَا زِلْتَ مِنْ مَوْضِعِكَ أَبَداً."[7]

چون بنده‌ی مؤمن به نماز برخیزد، خداوند بر او نظر کند (یا فرمود:) رو کند، تا منصرف شود؛ و رحمت بر او سایه می‌افکند، از بالای سرش تا افق آسمان؛ و فرشتگان در اطراف او تا افق آسمان، گرد می‌آیند. خداوند فرشته‌ای را بر او موکّل می‌سازد که بالای سرش ایستاده، به او بگوید: ای نمازگزار، اگر می‌دانستی چه کسی به تو می‌نگرد و با چه کسی سخن می‌گویی، هرگز از این موقعیت منصرف نمی‌شدی و تکان نمی‌خوردی.

رحمت، نمازگزار را بالا می‌کشد. با این بیان، آیا می‌شود کسی بیست سال نماز خوانده باشد و هنوز نسبت به خودش یا غیر، خشونت داشته باشد؟

پس از نماز، تقوا عامل بارش رحمت الهی است. حضرت علی(علیه‌السلام) در خطبه‌ی 198 نهج‌البلاغه می‌فرمایند:

"فَمَنْ أَخَذَ بِالتَّقْوَی، عَزَبَتْ عَنْهُ الشَّدَائِدُ بَعْدَ دُنُوِّهَا، وَ احْلَوْلَتْ لَهُ الْاُمُورُ بَعْدَ مَرَارَتِهَا، وَ انْفَرَجَتْ عَنْهُ الْأَمْوَاجُ بَعْدَ تَرَاكُمِهَا، وَ أسْهَلَتْ لَهُ الصِّعَابُ بَعْدَ إِنْصَابِهَا، وَ هَطَلَتْ عَلَیهِ الْكَرَامَةُ بَعْدَ قُحُوطِهَا، وَ تَحَدَّبَتْ عَلَیهِ الرَّحْمَةُ بَعْدَ نُفُورِهَا، وَ تَفَجَّرَتْ عَلَیهِ النِّعَمُ بَعْدَ نُضُوبِهَا."

پس هرکه به تقوا چنگ زد، دشواری‌ها پس از نزدیكی، از او دور می‌شود، كارها پس از تلخی برایش شیرین، امواج پس از هجوم از او زایل، سختی‌ها پس از رنجاندن بر او آسان، و كرامت بعد از نایابی بر او بسیار می‌شود. رحمت پس از دور شدن، به او برمی‌گردد و نعمت‌ها پس از فرو رفتن بر او روان می‌شود.

آن‌که باتقواست، حتی اگر در تمام تلخی‌ها قرار گیرد، شیرینی آن را می‌یابد و رحمت الهی را می‌چشد. اغلب تقوا را به معنی ترس از خدا یا سپر در برابر گناهان گرفته‌اند. اما تقوا در اصل، به معنی نگهدارنده است؛ یعنی امری وجودی که از حق به بنده لحاظ می‌شود و او را از مخالفت حق، مصون می‌دارد.

پس از این موارد، اولیاء ناشناخته‌ی خدا هستند که عامل باز شدن درهای رحمت‌اند. حضرت علی(علیه‌السلام) در خطبه‌ی 103 درباره‌ی آخرالزمان می‌فرمایند:

"وَ ذَلِكَ زَمَانٌ لَاینْجُو فِیهِ إِلَّا كُلُّ مُؤْمِنٍ نُوَمَةٍ؛ إِنْ شَهِدَ لَمْ یعْرَفْ، وَ إِنْ غَابَ لَمْ یفْتَقَدْ. اُولَئِكَ مَصَابِیحُ الْهُدَی وَ أَعْلَامُ السُّرَی، لَیسُوا بِالْمَسَاییحِ وَ لَا الْمَذَاییعِ الْبُذُرِ. اُولَئِكَ یفْتَحُ اللَّهُ لَهُمْ أَبْوَابَ رَحْمَتِهِ وَ یكْشِفُ عَنْهُمْ ضَرَّاءَ نِقْمَتِهِ."

و آن زمانی است كه در آن نجات نیابد، مگر هر مؤمن بی‌نام و نشان؛ كه اگر حاضر باشد، كسی او را نشناسد و اگر غایب شود، كسی در صدد جستجویش برنیاید. این مؤمنان، چراغ‌های هدایت و نشانه‌های روشن هستند، نه اهل دروغ‌پردازی و سخن‌چینی. خداوند برای آنان درهای رحمتش را می‌گشاید و سختی عذابش را از آن‌ها برطرف می‌کند.

منظور از بی نام و نشان بودن مؤمن، این است که او اسرار و هرچه دارد را، برای همه به نمایش نمی‌گذارد و دفتر و دکان عرفان باز نمی‌کند؛ چون زمینه برای ظهور کمالاتش آماده نیست. وگرنه از دسترس مردم، خارج نیست و این گونه نیست که مثل راهبان، در غارها و دور از مردم زندگی کند؛ بلکه با مردم عادی و در بین آن‌هاست.

پس همیشه چنین آدمیانی هستند، منتها گمنام‌اند؛ اما سلمان و مقداد و هرکه بخواهد و دنبال هدایت باشد، می‌تواند آنان را بشناسد و از طریق آنان به رحمت الهی نزدیک شود. فقط تا تقوا نداشته باشد، آنان را نمی‌بیند و نمی‌شناسد؛ حتی اگر جلوی چشمش باشند.

 


[1]- تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(علیه‌السلام)، ص34.

[2]- بحار الأنوار، ج53، ص79.

[3]- بحار الأنوار، ج68، ص23.

[4]- الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج1، ص257.

[5]- بحار الأنوار، ج23، ص100.

[6]- بحارالانوار، ج25، صص37-38.

[7]- الکافی، ج3، ص 265.



نظرات کاربران

//