اول رمضان - نزدیکِ دوست‌داشتنی

نزدیکِ دوست‌داشتنی

 

در بحث «قرب حق» (جلسۀ اول ،اول رمضان 1436) به تبیین موضوع «نزدیکِ دوست‌داشتنی» می‌پردازیم.

آیۀ 185 سورۀ بقره[1] در عین حال که وجوب روزه را بیان می‌دارد، به هدایت‌بخشی ویژه و فلسفۀ وجوب روزه هم اشاره می‌کند که بزرگداشت مقام الهی و رسیدن به مقام شکر است: "...لِتُکبِّرُواْ اللّهَ عَلَی مَا هَدَاکمْ وَ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ". یعنی شرایط و موقعیت ویژۀ این ماه و آثار مخصوصی که در پی دارد، می‌تواند انسان را به وادی شکر بکشاند.

خداوند بلافاصله پس از این آیه می‌فرماید:

"وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَ لْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ."

و چون بندگانم دربارۀ من از تو بپرسند، پس همانا من نزدیکم و دعای کسی را که مرا بخواند، اجابت می‌کنم؛ پس باید مرا اجابت کنند و به من ایمان آورند تا راه رشد را بیابند.

"وَ" در ابتدای آیه، واو عطف است و ارتباط با آیۀ قبل را می‌رساند؛ گویی در ادامۀ آیۀ قبل و توضیحی برای آن است. خداوند مستقیماً می‌گوید به بندگان خود نزدیک است و مصداق این نزدیکی را اجابت دعاکننده معرفی می‌کند. به بیان دیگر، اینجا خداوند از قرب ذاتی و فعلی خود به بندگان پرده برمی‌دارد. اما ادامۀ آیه، بیان قرب بنده به حق‌تعالی است و این قرب فقط از نوع فعلی است؛ چون بنده، ذات ندارد و همچون تمام هستی، ظهور ذات حقّ است، پس فقط با فعلش می‌تواند به خدا نزدیک شود. فعل بنده برای قرب به حق‌تعالی نیز اجابت خدا و ایمان به اوست.

یعنی خدایی که به ما نزدیک است، می‌خواهد ما هم به قرب او برسیم؛ لذا خودش در می‌زند و از ما می‌خواهد در را باز کنیم تا او را ببینیم و بشناسیم. یعنی با دیدن و چشیدن، به او نزدیک شویم.

آیاتی از قرآن مجید، به صراحت از قرب خدا به انسان سخن می‌گوید؛ ازجمله:

- "فَإِذا سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ"[2]؛ خدا از روح خود در انسان دمیده است.

- "...هُوَ مَعَکُمْ أَینَ مَا کنتُمْ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ"[3]؛ پس خدا همواره با انسان است.

- "وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنکُمْ وَ لَکِن لَاتُبْصِرُونَ"[4]؛ خدا از هرکس به انسان نزدیک‌تر است.

- "...وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ"[5]؛ خدا از خود انسان هم به او نزدیک‌تر است.

اما آیا همان‌طور که خداوند به تمام بندگان نزدیک است، تمام بندگان هم به او نزدیک‌اند؟

مقتضی ورود انسان به ناسوت یعنی اسفل‌سافلین و نازل‌ترین مرتبۀ وجود، اشتغال به امور دنیوی است که انسان را از درک رابطۀ قوی خداوند با او که در عمق وجودش ریشه دارد، غافل می‌کند. لذا خداوند که از این اقتضا آگاه است، از راه تشریع، انسان را به حقیقت این قرب و نزدیکی آگاه کرده است. علاوه بر این، ایامی را قرار داده که شرایط برای قرب، فراهم‌تر است و بندگان را به استفاده از این فرصت‌ها ترغیب کرده است. یکی از این زمان‌ها، ماه مبارک رمضان است که اگر در عالم این ماه وارد شویم، واقعاً خصوصیات آن را در درک حقیقت می‌یابیم.

ماه رمضان، فقط گردش ماه در عالم ماده نیست؛ بلکه حقیقتی ماورائی دارد که آن را از ماه‌های دیگر حتی رجب و شعبان (که این دو ماه نیز مخصوص است) متمایز می‌کند. چون شرایط ماه رمضان با روزه و نزول قرآن، ابرهای گرایش به ماده و اشتغال انسان به امور دنیوی را کنار می‌زند و به آرامش می‌رساند. لذا او با رفع موانع، مستعدّ رسیدن و درک قرب ذاتی حق می‌شود، نه فقط قرب فعلی.

البته فعل الهی هم در این ماه، خاص است؛ اما فعل، شرایط ورود و مقدمۀ رسیدن به ذات است. پس نماز و روزه و دعا و قرآن در این ماه، باید انسان را به ادراک "إِنِّی قَرِیبٌ" برساند که این همان قرب بنده به خداست. در این ماه، هرکس می‌تواند در رتبۀ خود، به جلوۀ ذات ربوبی نظر کند؛ منتها به این شرط که همّ او، فقط نخوردن و دهان‌بستن و رسیدن به فعل خدا یعنی اجابت دعا نباشد.

کسی که بتواند از فرصت رمضان برای قرب استفاده کند، به انس خاصی با خداوند می‌رسد و آگاهانه به عالم کرنش حق وارد می‌شود. آگاهانه خدا را می‌پرستد و آگاهانه عارف و عاشق می‌شود. درست است که قبل از آن هم خدا را دوست داشت، می‌پرستید و عبادت می‌کرد؛ اما این کجا و آن کجا!

مثل نطفه که از همان ابتدای تشکیل، در بطن مادر است؛ ولی با اینکه مادر به او نزدیک است و افاضاتش لحظه‌ای قطع نمی‌شود، او درکی از مادر ندارد. پس از تولد هم، در آغوش مادر است و بوی او و محبت او را احساس و از او تغذیه می‌کند؛ حتی اگر از آغوش مادر جدا و به آغوش دیگری سپرده شود، بی‌قراری می‌کند. اما هنوز درکی از مادر ندارد.

تا اینکه بزرگ می‌شود و قوایش آرام‌آرام به فعلیت می‌رسد، می‌بیند، می‌شنود، می‌فهمد و...؛ آنجاست که مادر را آگاهانه می‌یابد و دوست می‌دارد. مادر، همان مادر است. اما فرزند پس از آگاهی، با دید دیگری او را می‌بیند. تمام توجهش، به مادر معطوف می‌شود و معنای کلمات محبت‌آمیز او را به گونه‌ای دیگر درک می‌کند. خود را به او نزدیک می‌بیند و می‌فهمد که مادر در تمام این مدت، لحظه‌ای از او دور نبود؛ اما او این را نمی‌دیده است.

انسان هم مدام در معرض ریزش فیوضات مادی و معنوی خالق است. اما به دلیل اشتغال به امور دنیوی، آگاه نیست. لذا عباداتش هم ناآگاهانه است و از سر درک مفاهیم است، نه کشش وجودی. اما اگر در شرایط آمادۀ رمضان، این قرب را درک کند، می‌بیند که خداوند تا کنون با او چه کرده و چگونه آلودگی‌هایش را تطهیر نموده و چطور با حلم در برابر بی‌ادبی‌های او صبر کرده که گویا هیچ گناهی نداشته است؛ چنان‌که در دعای ابوحمزه می‌خوانیم:

"الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی أَدْعُوهُ فِیُجِیبُنِی وَ إِنْ کُنْتُ بَطِیئاً حِینَ یَدْعُونِی؛ وَ الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی أَسْأَلُهُ فَیُعْطِینِی وَ إِنْ کُنْتُ بَخِیلاً حِینَ یَسْتَقْرِضُنِی... وَ الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی وَکَلَنِی إِلَیهِ فَأَکرَمَنِی وَ لَمْ یَکِلْنِی إِلَی النَّاسِ فَیُهِینُونِی... وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی تَحَبَّبَ إِلَیّ وَ هُوَ غَنِیٌّ عَنِّی؛ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یَحْلُمُ‏ عَنِّی‏ حَتَّی کأَنِّی لَا ذَنْبَ لِی. فَرَبِّی أَحْمَدُ شَی‏ءٍ عِنْدِی وَ أَحَقُّ بِحَمْدِی‏."[6]

وقتی انسان این‌ها را دید و فهمید، جاذبۀ خاصی بین او و خدا ایجاد می‌شود و رحمتی را که خداوند پیوسته بر او داشته، ادراک می‌کند. می‌بیند خدا بوده که دائم با او بوده، نه اینکه او با خدا بوده؛ لذا خودی‌ها کنار می‌رود و جذبۀ محبت و حیا، مانع از آن می‌شود که به خطاهای گذشته برگردد. از استقلال‌طلبی و خودبینی دست برمی‌دارد و نزدیکی خدا را در حدّ خود می‌چشد. محبت‌های ریز و درشت او را به شهود می‌نشیند و برای رسیدن به او، علاوه بر واجبات و تکالیف، به اعمال اختیاری خاص رو می‌آورد. یعنی از قرب فرایض، به قرب مستحبات و نوافل می‌رسد.

در این صورت است که بنده، تمام قوای مادی و معنوی خود را در اختیار حق قرار می‌دهد. پیش از آن در کثرات خوردن و خوابیدن و زندگی، اسیر بود و حتی عبادات را هم در عالم وحدت حق نمی‌دید. اما اکنون می‌بیند همۀ این‌ها درواقع یکی بودند و او در تمام زندگی ناسوتی، نزدیک به وحدت است؛ فقط باید این قرب را بیابد و در جهتش حرکت کند.

بالاترین گرایش فطری انسان، دریافت حضوری و آگاهانه نسبت به حقیقت مطلق است و اگر او، جهل و پیرایه‌های هوای نفس خود را در این زمینه کم کند، به آرامش می‌رسد؛ چون ارتباط خود را با حق‌تعالی درمی‌یابد و همین امر، گرفتاری‌های ناسوتی او را کم‌رنگ می‌کند و نمی‌گذارد در فراز و نشیب این مسیر، سست شود و از پا بیفتد.

"إِلَهِی مَا أَلَذَّ خَوَاطِرَ الْإِلْهَامِ بِذِکرِکَ عَلَى الْقُلُوبِ، وَ مَا أَحْلَى‏ الْمَسِیرَ إِلَیکَ‏ بِالْأَوْهَامِ فِی مَسَالِک الْغُیوبِ، وَ مَا أَطْیبَ طَعْمَ حُبِّک، وَ مَا أَعْذَبَ شِرْبَ قُرْبِک؛ فَأَعِذْنَا مِنْ طَرْدِک وَ إِبْعَادِک، وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَخَصِّ عَارِفِیكَ وَ أَصْلَحِ عِبَادِكَ وَ أَصْدَقِ طَائِعِیكَ وَ أَخْلَصِ عُبَّادِكَ، یا عَظِیمُ یا جَلِیلُ یا كَرِیمُ یا مُنِیلُ، بِرَحْمَتِكَ وَ مَنِّكَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ."

مناجات عارفین

 


[1]- "شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی اُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَ مَنْ كانَ مَریضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیّامٍ أُخَرَ یُریدُ اللَّهُ بِكُمُ الْیُسْرَ وَ لایُریدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ"؛ ماه رمضان که در آن برای هدایت مردم و بیان راه روشن هدایت و تشخیص حق از باطل، قرآن نازل شده است. پس هرکس این ماه را دریابد، باید در آن روزه بدارد و کسی که بیمار یا در سفر باشد، به همان تعداد از روزهای دیگر. خداوند برای شما، آسانی می‌خواهد نه سختی؛ تا آن تعداد را کامل کنید و خدا را بدان سبب که هدایتتان کرد، بزرگ بدارید، و باشد که شکر و سپاس گزارید.

[2]- سوره حجر، آیه 29: پس چون آفرینشش را به پایان رساندم و از روح خود در او دمیدم، در برابر او به سجده بیفتید.

[3]- سوره حدید، آیه 4 : هرجا باشید، او با شماست و خدا به هر چه می‌کنید، بیناست.

[4]- سوره واقعه، آیه 85 : و ما از شما به او نزدیک‌تریم، ولی شما نمی‌بینید.

[5]- سوره ق، آیه 16: ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم.

[6]- سپاس، خدایی را كه او را می‌خوانم و اجابتم می‌کند؛ اگرچه وقتی مرا می‌خواند، تعلّل ورزم! و سپاس، خدایی را که از او می‌خواهم و عطا می‌کند؛ اگرچه وقتی از من می‌خواهد، بخل پیشه سازم!... و سپاس، خدایی را که وکیل من شد و گرامی‌ام داشت؛ و مرا به مردم نسپرد تا خوارم کنند... و سپاس، خدایی را که به من محبت کرد، حال آنکه از من بی‌نیاز بود؛ و سپاس، خدایی را که بر من بردباری نمود، چنان‌كه گویی گناهی ندارم! پس پروردگار من، ستودنی‌ترین در نزد من و سزاوارترین به سپاس من است.



نظرات کاربران

//