ارتباط معنویت با ماده

ارتباط معنویت با ماده

 

 در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ سی و هشتم، 27 شوال 1434) به تبیین موضوع «ارتباط معنویت با ماده» می‌پردازیم.

در مباحث "انس با قرآن"، به شناخت ظاهر و باطن دنیا و نیز دو وجه انسان رسیدیم و موضوع معنویت را تبیین کردیم. حال با توجه به اینکه بحث "انس با قرآن" درماه مبارک رمضان ارائه شده است، با مقدمه‌ای از بیانات امام خمینی(قدّس‌سرّه) در این باره، بحث را ادامه می‌دهیم. ایشان می‌فرمایند:

«این ضیافت، همه‌اش ترك است؛ ترك شهوات از قبیل خوردنی‌ها، نوشیدنی‌ها و جهات دیگری كه شهوات انسان، اقتضا می‌كند. خداوند، دعوت كرده است ما را به اینكه: شما باید وارد شوید در این مهمان‌خانه؛ و این ضیافت هم جز ترك، چیزی نیست؛ ترك هواها، ترك خودی‌ها، ترك منی‌ها، منیت‌ها. این‌ها همه در این مهمان‌خانه است و ما باید حساب كنیم، ببینیم كه آیا وارد شده‌ایم در این مهمان‌خانه، یا اصلاً وارد نشده‌ایم!»[1]

پس ضیافت ماه رمضان، امتحان ترک کردن است، اما نه ترک مطلق؛ بلکه افطار و سحر دارد و بعد از ترک، وصل است، منتها وصلی که دیگر هوای نفس در آن نیست؛ یعنی همه چیز بر اساس وظیفه می‌شود. و وقتی هدف، انجام وظیفه باشد، افراط و تفریط کنار می‌رود.

در واقع همه‌ی ما در سفره‌ی دنیا و ماهیت، وارد شده‌ایم و مسیر عروج و کمالمان، از همین جا می‌گذرد. اما باید بدانیم که این سفره، فقط راه و مقدمه است و نباید به آن، دل ببندیم. ولی متأسفانه ما به سیستم زندگی دنیایی و در صورت و ظاهر بودن، عادتِ اعتیادگونه پیدا کرده‌ایم؛ و لذا خداوند در طول سال، یک دوره‌ی سی‌روزه‌ی ترک اعتیاد برایمان گذاشته، به نام ماه مبارک رمضان. پس وقتی وارد شوّال شدیم، باید مواظب باشیم در ترک بمانیم و دوباره معتاد نشویم! اما اغلب، دوباره به سیستم سابق خود برمی‌گردیم؛ چون نتوانسته‌ایم انسی را که با دنیا و طبیعت داشتیم، از دست بدهیم!

در حالی که انسان اگر هواهای نفسانی را کنار بگذارد، بر اساس فطرت الهی که دارد، می‌تواند هم به دنیا توجه داشته باشد و هم مانع از ورود دنیا به قلب و وجودش شود. انبیاء(علیهم‌السلام) نیز برای این، مبعوث شده‌اند که معنویات را در انسان به ظهور رسانند و به او بفهمانند که باید مادیات را برای معنویات، استفاده کند، و معنویات را برای خدا؛ و برای رسیدن به اینجا، باید قلب را از خودی‌ها و اسارت در ظاهر، پاک سازد.

این، معنویت درست است. اما معنویت منفی، گر چه آن هم از دنیا جدا و درون‌گراست، اتصال به وحی ندارد؛ و اغلب کسانی به دنبال آن می‌روند که از دنیا سیر شده، به پوچی و خلأ رسیده‌اند و لذا می‌کوشند به عالم معنا، راه یابند؛ ولی حرکتشان، نشئت‌گرفته از دین الهی نیست. کار این معنویت هم، سیر از ظاهر به باطن است؛ ولی فقط با حالات و تغییرات لحظه‌ای، از خود بی‌خود شدن، خواب دیدن، خلسه و...!

البته در عرفان مثبت هم ممکن است برخی از این حالات باشد؛ اما از آنجا که هدف، خدا و رضای اوست و انسان فقط به فکر قرب و تخلّق به اخلاق خداست، هیچ یک از این‌ها برایش نمود و اهمیت ندارد. بر خلاف معنویت منفی که انسان را به این حالات، خوش می‌کند و آن‌ها را کمال می‌داند؛ در حالی که هیچ اثر مثبت و ره‌آورد ماندگار وجودی برایش ندارند!

از کجا می‌فهمیم اثر وجودی ندارد؟ از آنجا که چنین شخصی، مسئولیت‌های خود را فراموش می‌کند، نسبت به شریعت و احکام الهی سست می‌شود و حتی وظایف بدیهی‌اش را کنار می‌گذارد. حال آنکه انسان به دنیا آمده، تا از مجرای همین وظایف و ارتباطات، خود را بسازد و وجودش را به نحو صحیح و متعادل، پرورش دهد. چنان‌که معنویت مثبت، هرگز نمی‌گوید وظایف را رها کن؛ بلکه می‌گوید تعلقات را از دلت بیرون کن. انسان در معنویت مثبت، فقط باید بنده باشد و هر چه پیش‌تر رود، در مسئولیت‌ها و وظایفش دقیق‌تر می‌شود؛ چون حضور خدا را در وجود، بیشتر ادارک می‌کند و ترس و خشیتش از او بیشتر می‌شود.

در معنویت منفی، انسان، هیچ اتکایی برای حل مشکلات مادی و حتی معنوی ندارد و یک‌سره اسیر توهمات است؛ به ساختن ابدیت و معاد، اهتمام نمی‌ورزد و چه بسا تعادل روحی و روانی‌اش را نیز از دست می‌دهد. اما چرا؟ زیرا این گونه معنویت‌ها، هرگز حس کمال‌طلبی و نیازهای وجودی انسان را جواب نمی‌دهند؛ چون مصنوعی و غیر واقعی هستند و لذا سست و بی‌پایه و زودگذرند. تنها معنویتی روشن و پیش‌برنده است، که ریشه در وحی الهی و ولایت انسان کامل داشته باشد.

بنابراین از آنجا که معنویت، با قلب انسان کار می‌کند، باید بسیار مراقب بود که قلب در کدام سفره می‌نشیند و کدام راه را می‌پذیرد؛ راه تشخیصش هم، تطبیق با دو ثقل قرآن و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است.

حال، تأثیر دو بینش معنویت مثبت و معنویت منفی را در چند مصداق مادی، بررسی می‌کنیم:

قدرت در شکل ظاهری، رابطه‌ی مستقیم با مادیات دارد و کسی که معنویت در زندگی‌اش نباشد، می‌تواند با سوءاستفاده از قدرت، بر دنیا و مظاهر آن، فائق آید.اما کسی که با معنویت صحیح، قدرت را داشته باشد، آن را در حیطه‌ی رضای خدا، مهار و محدود می‌کند و بر پایه‌ی قرآن و مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) قدرت را جز در مسیر صلاح و کمال خود و دیگران، به کار نمی‌گیرد.

مدیریت نیز یکی از شئون مادی است که نه تنها در حوزه‌ی اجتماعی، بلکه در سطح خانه، آشپزخانه، ارتباط با همسر، تربیت فرزند و حتی خیال و جوارح انسان نیز مطرح است و همه‌ی این‌ها مدیریت می‌خواهد. معنویت مثبت می‌گوید انسان باید بر اساس عقل، مدیریت کند؛ البته عقلی که تحت مدیریت روح و آن هم تحت مدیریت ولایتِ امام و خدا باشد. مدیر با معنویت مثبت، خودش اهل کار است و ارتباطش با زیردستان، بر اساس برادری، حفظ حقوق، خوش‌رفتاری و خیرخواهی است؛ اما در معنویت منفی، مدیر، غرض‌های شخصی دارد و با روش خود به نام معنویت، اختلاف‌ها می‌آفریند، زندگی‌ها آتش می‌زند و خیلی‌ها را دین‌زده می‌کند!

اما ارتباط ثروت با معنویت؛ آن‌که در مسیر معنویت مثبت است، خود را از قید صفات نفسانی آزاد کرده و لذا مال را در خدمت می‌گیرد، برای رضای خدا و کمال انسانی؛ اما در معنویت منفی، انسان، اسیر و بنده‌ی مال می‌شود! در حالی که مال، جماد است و رتبه‌ی دانی نمی‌تواند موجود عالی را اسیر خود کند؛ پس این، خود انسان است که وجود عالی خود را نشناخته و خود را تا مرتبه‌ی دانی، پایین کشیده است!

نتیجه آنکه مظاهر ماده، هیچ کدام فی‌نفسه مذموم نیستند و اگر در مسیر معنویت صحیح برای رضای خدا به کار گرفته شوند، زیبا و پیش‌برنده‌اند؛ اما اگر برای ماده و در مسیر معنویت غلط به کار افتند، بازدارنده و عامل هلاک‌اند. اینجاست که همواره می‌گوییم باید مبادی میلمان را درست کنیم و از ماده به معنا برگردانیم؛ نه اینکه ظواهر را کنار بگذاریم.

 


[1]- صحیفه امام، ج21، ص45.

 



نظرات کاربران

//