اسم‌های قرآن

اسم‌های قرآن

در  ادامه بحث انس با قرآن  (جلسۀسوم ،3 رمضان 1434) به تبیین «اسم‌های قرآن »  می‌پردازیم.

 گفتیم همه‌ی اسماء قرآن، حقایق نوری هستند که عینیت خارجی و اثر خاص دارند و اعتباری یا لفظ و مفهوم صِرف نیستند. در این جلسه، به چند نمونه از این اوصاف می‌پردازیم.

یکی از اوصاف قرآن که در آیاتی چند به آن اشاره شده، «نور» است؛ از جمله:

"لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا."[1]

و قرآن از آن رو نور، نامگذاری شده که همانند چراغی روشن، پرده از اسرار هستی برمی‌دارد و بشر را برای رسیدن به علت غایی وجودش، رهنمون می‌شود.

برخی از صفات قرآن، برای همه ظهور دارد. اما ظهور بعضی اوصاف آن برای انسان‌ها، اختیاری و تشریعی است. یعنی باید با تلاش و مجاهده‌ی انسان، ظهور پیدا کند؛ وگرنه در خفا می‌ماند و در قیامت، علیه انسان شکایت می‌کند. یکی از این صفات، «هُدی» است که فقط در متقین، تبلور می‌یابد: "هُدی لِلْمُتَّقینَ"[2].

این آیه‌ی شریفه به ما گوش‌زد می‌کند که تا به درجه‌ی تقوا نرسیم، اسم هدایت قرآن در ما تأثیر نمی‌گذارد و نمی‌توانیم با آن، راه خود را پیدا کنیم و بدون افراط و تفریط، قدم برداریم.

«رحمت» هم، وصف دیگر قرآن است، به معنای بخشایش خاصی از ذات اقدس اله: "وَ هُدی وَ رَحْمَةً وَ بُشْری‏ لِلْمُسْلِمینَ"[3]؛ پس کسی که مفتخر به نام مسلمان است، حتماً باید به اسم رحمت قرآن متخلق شود و این دفینه‌ی ارزشمند را در جانش بکاود و آن را بیرون آورد.

قرآن، همچنین «شفاء» است: "وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لایزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً"[4]. مطابق این آیه، شفا بودن قرآن، در مورد مؤمنین است و برای ظالمان، نه تنها شفا نیست، بلکه مایه‌ی فزونی خسارت و زیان نیز هست.

به همان ترتیب که داروهای ظاهری، سبب شفای بُعد مادی و جسمانی انسان هستند، آیات قرآن نیز به مثابه‌ی دارویی برای دردهای درونی مانند کفر، شرک، نادانی، بغض، کینه، حسد، سوءظن و به طور کلی هفتاد و پنج لشکر جهل هستند و حتی تنبلی، سستی و خمودگی را نیز درمان می‌کنند. قرآن در تمام هستی، چه ناسوت، چه ملکوت و چه جبروت، یک بیمارستانِ همیشه باز است که اگر روح خود را به آن عرضه نکنیم، هرگز درمان نمی‌شود.

اما اگر قرآن شفاست، پس چرا ما با اینکه قرآن می‌خوانیم و با مفاهیمش آشناییم، بیماری‌های روحی‌مان هنوز درمان نشده است؟ چگونه است که هنوز نمی‌توانیم نگاه و زبان خود را کنترل کنیم و شهوت و غضبمان را مهار نماییم؟ چرا با بالا رفتن سن، رذایل و تعلقات در وجودمان راسخ‌تر می‌شوند؟! این‌ها همه، به خاطر عدم انس با قرآن است. انس با قرآن، یعنی با آیات قرآن، نورانی شدن و بریدن از رذایل، خودی‌ها، افکار و اخلاق ناپسند، موهومات و خیالات به واسطه‌ی قرآن. خواندن قرآن بدون انس با آن، مثل این است که اسم بیمارستان و پزشک را بدانیم و به او مراجعه کنیم؛ اما در عمل به نسخه‌اش، اهتمام نداشته باشیم.

صفت دیگر قرآن، «موعظه» است: "یا أیهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ"[5]. قرآن با بیان قصص، ذکر احوال اقوام گذشته و شرح عوامل عذاب و ثواب الهی، انسان را موعظه می‌کند. موعظه، جلوه‌ی اسم ربوبیت خداست و مربوط به تمام مردم است. یکی از جلوات این موعظه، نفس لوّامه است که در وجود ما کار می‌کند و وقتی مرتکب عمل ناشایستی می‌شویم، در عمق وجود به ما هشدار می‌دهد و سرزنشمان می‌کند. هر چند بیشتر ما اجازه نمی‌دهیم قرآنِ موعظه‌گر، در تجلی نفس لوّامه بر ما اثر بگذارد؛ یعنی ندای درون خود را خاموش می‌کنیم تا بدون عذاب وجدان، کاری را که می‌خواهیم، انجام دهیم؛ با اینکه می‌فهمیم غلط است!

قرآن، «حکمت» است، یعنی مُتْقَن و محکم؛ قانونی ثابت که هیچ بشری با پیشرفت علم و صعنت و فن‌آوری نمی‌تواند آن را تغییر دهد. و این حکمت، بالغ و رساننده است: "حِكْمَةٌ بالِغَةٌ"[6]؛ یعنی فقط نشانی راه را ارائه نمی‌دهد، بلکه به منزل مقصود و سرچشمه‌ی وجود و هستی می‌رساند. قرآن، همچنین حکیم نامیده شده[7]، چون آیات آن بر مبنای نظمی عجیب و معانی بدیع، استوار و در حصاری محکم، محفوظ است و هیچ گونه مباینت در آن، راه ندارد.

صفت دیگر قرآن، «حبل» است، به معنی ریسمان. همه‌ی ما این آیه را زیاد شنیده‌ایم: "وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً وَ لاتَفَرَّقُوا"[8]. و این علاوه بر تفرقه‌ی ظاهری، به تفرقه‌ی بین ماهیت و وجود، جسم و روح و به طور کلی تفرقه‌های درونی انسان با خودش نیز اشاره دارد. انگار دو نفر در درون ما با خصوصیات کاملاً متضاد، مدام در حال نزاع با هم هستند؛ یکی بهشت را می‌خواهد و دیگری در مسیر جهنم است؛ یکی مصداق عقل است و دیگری به کارهای جاهلانه، دعوت می‌کند؛ یکی خوبی را دوست دارد و دیگری در مسیر بدی گام برمی‌دارد؛ و ما باید با رجوع به قرآن، این تفرقه‌های درونی را حل کنیم.

تا وقتی ما در درون خودمان تفرقه داریم، هیچ چیز، آراممان نمی‌کند و در اجتماع هم نمی‌توانیم به وحدت برسیم. اما وقتی با خود درگیر نباشیم و بین قوای متضادمان تفاهم و تعادل برقرار کنیم، حتی اگر همه‌ی دنیا با ما درگیر شوند، به روح ایمانی‌مان ضرری نمی‌رسد؛ اگر چه بلای دنیوی به ما برسد.

خلاصه آنکه اگر می‌خواهیم راه‌های دیگر، ما را از راه مستقیم بازندارد و متفرّق نکند، باید هر چه را به ما می‌رسد، با قرآن تطبیق دهیم. سبک زندگی، معماری، شهرسازی، هنر، سینما، اقتصاد، سیاست، صنعت و... همه باید با قرآن تطبیق داده شوند و فقط آن‌ها که در مسیر قرآن‌اند، بمانند. اما از آنجا که مسلمانان، کمتر این روش را به کار می‌بندند، می‌بینیم که امروز سبک زندگی غربی تا این اندازه رواج یافته است.

«مجید» هم از دیگر نام‌های قرآن است: "وَ الْقُرْآنِ الْمَجیدِ"[9]. وقتی با توجه به اسم مجید، قرآن می‌خوانیم انگار در محضر بزرگی باعظمت و شخصیتی ملکوتی و جبروتی نشسته‌ایم. گوش‌های قرآن مجید، خیلی تیز است و ادراکش خیلی بالاست! او عمق وجود ما را می‌بیند و می‌داند که با صدق به سراغش می‌رویم یا با کذب، و قلبمان متوجه اوست یا حضور قلب نداریم؛ و هر طور که باشیم، طبق همان با ما رفتار می‌کند.

صفت «عزیز» قرآن هم، به معنی پیروزمند و شکست‌ناپذیر‌ است: "إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزیزٌ"[10]؛ یعنی قرآن، همچون دژی استوار و نفوذناپذیر است. قرآن، همچنین «کریم» است، یعنی بدون استحقاق می‌بخشد: "إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَریمٌ"[11]؛ و «مبارک» است: "هذا كِتابٌ أنْزَلْناهُ مُبارَكٌ"[12]، پس برکت زندگی دنیا و آخرت را باید در آن جستجو کرد.

علاوه بر این، قرآن، «بشیر» و «نذیر» است؛ چون با توصیف جهنم و عینیت گناهانی مثل غیبت و سوءظن[13]، بیان عاقبت اقوام کفرپیشه، وصف گذرا بودن دنیا و نزدیکی قیامت و مرگ و... ما را می‌ترساند و با توصیف بهشت و احوال بهشتیان، به ما بشارت می‌دهد.

 


[1]- سوره شوری، آیه 52 : ولی ما آن را نوری قرار دادیم كه به آن، هر كس از بندگان خویش را بخواهیم، هدایت می‏كنیم.

[2]- سوره بقره، آیه 2 : برای پرهیزكاران، هدایت است.

[3]- سوره نحل، آیه 89 : هدایت و رحمت و مژده‏ای برای مسلمین است.

[4]- سوره إسراء، آیه 82 : و از قرآن، آنچه را مایه شفا و رحمت برای مؤمنان است، نازل می‏كنیم و ظالمان را جز خسارت نمی‏افزاید.

[5]- سوره یونس، آیه 57 : ای مردم، به راستی موعظه‌ای از پروردگارتان برای شما آمده است.

[6]- سوره قمر، آیه 5 : حکمتی رساست.

[7]- سوره یس، آیه 2 : "وَ الْقُرْآنِ الْحَكیمِ"؛ سوگند به قرآن حکیم.

[8]- سوره آل عمران، آیه 103 : و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل‌بیت(علیهم‌السلام)‏] چنگ زنید و پراكنده نشوید.

[9]- سوره ق، آیه 1 : سوگند به قرآن مجید.

[10]- سوره فصّلت، آیه 41 : همانا آن [قرآن] كتابی است شكست‏ناپذیر.

[11]- سوره واقعه، آیه 77 : همانا آن، قرآنی است کریم.

[12]- سوره انعام، آیه 155 : و این [قرآن‏] كتابی مبارک است.

[13]- سوره حجرات، آیه 12.

 

 



نظرات کاربران

//