انس با اسماء

انس با اسماء

 

 در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ هشتم، 8 رمضان 1434) به تبیین موضوع «انس با اسماء» می‌پردازیم.

آنچه در قرآن آمده، عمدتاً یا درباره‌ی خدا و مظاهرش است، یا درباره‌ی انسان؛ که البته انسان، مظهر جامع و کامل حق‌تعالی است. انسان، احسن‌المخلوقین و عصاره‌ی تمام مراتب خلقت است. اما وقتی خود را در اسفل‌سافلین دید، مراحل بالای وجودش را كه در حجاب این مرحله‌ی نازل قرار گرفته بودند، فراموش كرد؛ لذا خداوند از طریق رسل و کتب، شناسنامه‌ی وجود او را برایش فرستاد.

کامل‌ترین شناسنامه‌ی کتبی انسان یعنی قرآن، روشن می‌کند که انسان، مظهر جامع تجلیات خداست و بزرگ‌ترین جهل او، جهل به این ارتباط وجودش با خداست. اما جایگاه احسن بودن او، ایجاب می‌کند که در مراتب، سلوک احسن داشته باشد و به اعمال و روش‌های حُسن، اکتفا نکند؛ وگرنه نمی‌تواند با عوالم برتر وجودش ارتباط برقرار کند و از آن‌ها تأثیر بگیرد.

حال، این موجود احسن، چگونه می‌تواند با قرآن که احسن‌الحدیث است، انس برقرار کند؟

اولین راه انس با قرآن، شناخت عینیت اسماء الهی در نظام عالم است. خداوند فرموده است: "وَ لِلَّهِ الأسْماءُ الْحُسْنٰى فَادْعُوهُ بِها"[1]؛ اسماء خداوند هم، احسن است و برای رسیدن به او باید با جلوات اسمائش، برخورد احسن داشت و با مراتب عالی‌اش ارتباط برقرار کرد؛ چون اسماء الهی، در تمام مراتب وجود ما کار می‌کنند.

ولی متأسفانه ما اغلب فقط در رتبه‌ی ناسوتی، با اسماء، ارتباط داریم! برای مثال، اسم رزّاق خداوند، در تمام عوالم وجودی کار می‌کند؛ ولی ما فقط به دنبال روزی‌های ناسوتی هستیم و به یکی دوتای آن هم قانع نمی‌شویم، بلکه تمام انواع روزی‌ها را می‌خواهیم.

ما در ناسوت، به ذکر زبانیِ "یا رازق" بسنده نمی‌کنیم؛ چون می‌دانیم لفظ به تنهایی، منشأ اثر نیست و ما را سیر نمی‌کند؛ باید تلاش کنیم عینیت خارجی این اسم را در جلوات گوناگونش بیابیم و با آن ارتباط برقرار نماییم. اما همین اصل ساده را در عوالم دیگر در نظر نمی‌گیریم و با اسماء خداوند فقط در حد لفظ، برخورد می‌کنیم. حال اینکه اسماء خداوند، همانند عالم ماده، در عوالم برتر نیز عینیت دارند و ما نمی‌توانیم با همان جلوات مادی، ظهور، ارتقاء و رشد مراتب معنوی وجودمان را بخواهیم؛ بلکه باید سراغ عینیت معنوی اسماء برویم.

خداوند، تمام اسماء خود را در وجود ما تعلیم داده است؛ ولی ما با مشغول شدن به تجلیات نازل آن‌ها در عالم ماده، باب تجلیات احسن را به روی خود بسته‌ایم و از خدا، دور مانده‌ایم. برای نزدیک شدن به او هم، باید مثل عالم ماده، از لفظ و مفهوم، فراتر رویم و با عینیت معنوی اسماء، ارتباط برقرار کنیم.

البته کار ساده‌ای نیست؛ اغلب ما عینیت خارجی اسماء را فقط در عالم ماده می‌شناسیم و حتی فکر اینکه اسماء در عوالم بالاتر نیز عینیت دارند، برایمان تعجب‌آور است. مثلاً ما در عالم ماده می‌دانیم عینیت خارجی اسم ساقی یعنی "آب"، چیست و چگونه باید با آن، ارتباط برقرار کنیم؛ ولی نمی‌دانیم همین آب در عوالم بالاتر، عینیتی به نام "ولایت" دارد که جاری و ساری است؛ و راه ارتباط برقرار کردن با آن را هم بلد نیستیم! حال اینکه کافی است حجاب‌های قلبمان را کنار بزنیم تا عینیت اسماء را در وجودمان بیابیم.

شاید بگویید پس چرا قرآن، در قالب الفاظ آمده است؟ پاسخ، آن است که: چون می‌خواهد ما را از اسفل به اعلی ببرد و لذا نازل شده، تا بتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم. چنان‌که خداوند می‌فرماید: "وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ"[2]؛ ما قرآن را آسان کردیم و در عالم ماده در لفظ و مفهوم آوردیم، اما برای ذکر و یادآوری؛ برای اینکه غیر ماده را به شما نشان دهد؛ یعنی برای اینکه مراتب بالای وجودتان را به یاد آورید.

بنابراین قدم اول برای انس با قرآن، قرائت لفظ و درک معنا و مفهوم آن است، البته به عنوان مقدمه، نه اصل و مقصد. بر اساس آیه‌ی فوق، ما هم‌زمان با قرائت و ارتباط با لفظ قرآن، باید در مراتب بالای وجود خود، با حقیقت اعلای قرآن، انس و ارتباط برقرار کنیم. لذا انس با قرآن، انس با لفظ قرآن نیست؛ بلکه قرار گرفتن در این ارتباط دوسویه، یعنی تذکر دادن قرآن و متذکر شدن اوست.

در واقع لازمه‌ی عروج انسان هم، تعامل دوسویه با خداوند است؛ چنان‌که خداوند می‌فرماید: "فَاذْكُرُونی‏ أذْكُرْكُمْ"[3]؛ مرا به یاد آورید، تا شما را به یاد آورم. اما مگر برای خدایی که " ْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَی‏ءٍ مُحیطٌ"[4] است، ما عین حضور نیستیم، که لازم باشد او را به یاد آوریم، تا او نیز ما را به یاد آورد؟ چرا؛ ولی احاطه‌ی خداوند به ما، رابطه‌ای یک‌سویه از جانب اوست که هر چند سبب کمال ماست، اما کمال ما نیست؛ و ما برای قرب و کمال، باید خودمان نیز حرکتی انجام دهیم تا در رتبه‌ی خود، حضور او را ادراک کنیم و به شهود بنشینیم.

از سوی دیگر، هر چند خداوند تکویناً فراموش‌شدنی نیست، ولی ما با اختیار خود می‌توانیم او را فراموش کنیم؛ که در نتیجه، او نیز ما را فراموش خواهد کرد: "نَسُوا اللهَ فَنَسِیَهُمْ"[5]؛ و این فراموشی، یعنی بی‌بهره ماندن از اسماء و صفات او. پس هم یادآوری و هم فراموشی بین ما و خداوند، دوسویه است.

البته از آنجا که تمام هستی جلوات خداست، فراموش کردن خدا، چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ مثل اینکه ما بگوییم دست خود را – که جلو‌ه‌ای از خود ماست- فراموش می‌کنیم! آری، چنین فراموشی، امکان‌پذیر نیست؛ اما همین دست را اگر عفونت فرا گیرد و تا مغز استخوانش پیش رود، قطع می‌کنیم و کنار می‌گذاریم؛ این، یعنی فراموشی، یعنی بی‌بهره ماندن دست از حیات. فراموشی خداوند نیز چنین است؛ یعنی آن کسی که طبق سوء اختیار خود، فراموش شده، دیگر نمی‌تواند از اسماء خداوند، بهره‌مند شود.

این نوع ارتباط دوسویه با خداوند، در آیات دیگر نیز آمده است؛ از جمله: "أوْفُوا بِعَهْدی اُوفِ بِعَهْدِكُمْ"[6] و "إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ یَنْصُرْكُمْ"[7]. اما چرا دوسویه؟ چون انسان، موجودی است که اختیار دارد و باید با اختیار خود، مسیرش را انتخاب کند و به خدا نزدیک شود. چنین قربی هم، آسان نیست و با گفتن "خدا کریم است" و "خدا رحیم است" حاصل نمی‌شود؛ بلکه باید با تحمل سختی‌های فراوان، به این مهم نایل آمد.

و حال، خود را ببینیم که حتی در رتبه‌ی لفظ و قرائت هم، انس با قرآن نداریم؛ چه رسد به انس با حقیقت قرآن و دریافت تذکرات آن! ما اگر در طول سال با لفظ قرآن هم انس داشتیم، می‌توانستیم بارها بدون غلط، آن را ختم کنیم و کم‌کم معانی‌اش را نیز خوب بفهمیم؛ بدون اینکه زمان زیادی از ما بگیرد. ولی متأسفانه چنین نیستیم! بیایید برای شروع، آداب قرائت را بیاموزیم و صادقانه رعایت کنیم:

-          طهارت

-          تواضع در نشستن

-          سکوت و آرامش

-          قرار دادن ساعات مشخص برای قرآن

-          قرائت با ترتیل

-          ...

 


[1]- سوره اعراف، آیه 180 : و براى خدا، اسماء حُسناست؛ پس او را به آن‌ها بخوانید.

[2]- سوره قمر، آیه 17 : و هر آینه، قرآن را برای یادآوری، آسان کردیم؛ پس آیا کسی هست که متذکر شود؟!

[3]- سوره بقره، آیه 152 : پس مرا یاد کنید، تا شما را یاد کنم.

[4]- سوره فصّلت، آیه 54 : آگاه باشید، همانا او به هر چیز، محیط است.

[5]- سوره توبه، آیه 67 : خدا را فراموش کردند، پس خدا نیز آنان را فراموش کرد.

[6]- سوره بقره، آیه 40 : به عهد من وفا کنید، تا به عهدتان وفا کنم.

[7]- سوره محمد(صلّی‌الله‌علیه‌وآله)، آیه 7 : اگر خدا را یاری کنید، شما را یاری می‌کند.

 



نظرات کاربران

//