خطر دنیاخواهی

خطر دنیاخواهی

 

   در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ پانزدهم، 15 رمضان 1434) به تبیین موضوع «خطر دنیاخواهی» می‌پردازیم.

دانستیم که دنیا، جامع‌ترین وسیله و تنها فرصت ما، برای رسیدن به غایت وجودمان است و عالم هر کس در آخرت، بر اساس ارتباط و تعاملی است که در اینجا با دنیا برقرار می‌کند. آیاتی هم در این باره ذکر کردیم.

اما در عین حال، آیاتی هم داریم که زندگی فرو رفته در پدیده‌های طبیعی محض را، حیات دنیا یعنی حیات پست و دانی معرفی کرده و اسارت در سطح دنیا را تقبیح نموده است.

"حیات دنیا"؛ اصل و بطن دنیا، حیات است و به اسم حی الهی، متصل است؛ اما وصفی دارد به نام دنیا یعنی پست! لذا اگر چه وصفش "فانی" و "هالک" است، ولی چون بطنش از آنِ خدا و جلوه‌ای از جلوات اوست، باقی است و فنایش، به همین ظاهر و اوصافش برمی‌گردد.

گفتیم دنیا، "دار صدق"[1] است؛ از این رو کسی که به دنیا گرایش پیدا کند و دنیا را بخواهد، دنیا برایش خواهد رسید؛ بنا بر این آیه که: "مَنْ كانَ یُریدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها نُوَفِّ إِلَیهِمْ أعْمالَهُمْ فیها وَ هُمْ فیها لایُبْخَسُونَ"[2]. به عبارت دیگر، چون باطن دنیا حیّ است و با باطن و وجود ما هم سر و کار دارد، بر اساس آگاهی و شعوری که دارد، اگر در وجود و قلب کسی، طلب و محبت خود را ببیند، به او نزدیک می‌شود؛ و این، یک سنت است.

"نُوَفِّ إِلَیهِمْ أعْمالَهُمْ"؛ و اصل عمل انسان، عمل قلبش است یعنی تمایلات قلبی، مبادی میل و جاذبه‌هایی که در آن رسوخ کرده، نه فقط عمل جوارح.

حال، شاید بگویید مگر بد است که کسی دنیا را بخواهد و به خواسته‌اش برسد؟

این درباره‌ی غیر معتقدین و کفّار، که واضح است؛ آنان خودشان دنیا را خواسته‌اند و به دست می‌آورند و به تبع آن، فردا هم در ظلمت عدم و جهنم خواهند بود. اما مشکل، آنجاست که این دنیاخواه اگر معتقد به آخرت باشد، وقتی دنیا مطابق میلش به او داده شود، گمان می‌کند که این، نشانه‌ی عنایت و نظر خاص خداست؛ و این خیلی خطرناک است!

درست است که دنیا و آخرت، هر دو، جلوه‌ی خدا هستند و حقیقتشان یکی است؛ ولی اوصافشان با هم فرق دارد و حیات و شعور دنیا، خیلی پایین‌تر از آخرت است. دنیا، اسفل‌سافلین است؛ بنایراین هر کسی هم که دنیا را بخواهد، مانند دنیا پایین می‌آید و دنیا با تعاملی تطابقی، هر چه را بخواهد، به او می‌دهد!

این افراد که در سطح زندگی مادی مانده‌اند و " فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا"[3] هستند، توان عبور از سطح و رسیدن به ملکوتِ دنیا را ندارند؛ حتی اگر مسلمان و معتقد و ظاهراً اهل نماز و روزه‌ باشند! اینها محور شادی‌شان حیات دنیاست؛ حال آنکه همین شادی دل برای دنیا، انسان را اسیر سطح می‌کند، طوری که دیگر، یارای برخاستن از این ثقل را ندارد.

لذا همین دنیایی که دار صدق است و دار عافیت و غنا، مسجد دوستان خداست و مصلاّی ملائكه، مهبط وحی است و متجر اولیاء، همین دنیا که بهترین مَرکب و ریسمان عروج است، انسان دنیاخواه را عروج نمی‌دهد؛ چرا؟ چون انسان دنیاخواه، قصد بالا رفتن ندارد و با ریسمان، پایین می‌رود!

همین است که امروز می‌بینیم در پی پیشرفت دنیاییِ غرب در تکنیک و علم و صنعت، ممالک اسلامی هم تحت تأثیر دنیای آنان قرار گرفته‌اند و با ارضای غلط دنیاخواهی، از معنا، دور و به ماده، نزدیک شده‌اند، دینشان بایگانی ذهنی شده و فرهنگ غرب، در متن زندگی‌شان آمده است.

و این، همان فرهنگ سکولار و سرمایه‌داری است؛ یعنی معنا را مادی کردن و دین و آخرت را دنیایی کردن! در واقع همین دنیاخواهی و پاسخ مثبت دنیا به انسان معتقد، او را سکولار می‌کند!

به عنوان نمونه، خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

"إنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسٰی‏ فَبَغٰی عَلَیهِمْ وَ آتَیناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُواُ بِالْعُصْبَةِ اُولِی الْقُوَّةِ إذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لاتَفْرَحْ إنَّ اللهَ لایُحِبُّ الْفَرِحینَ."[4]

قارون از قوم موسی بود؛ یعنی اولاً وجودش استعداد و استحقاق معنا را داشت و ثانیاً کافر نبود. اما بر قومش، ستم و تعدّی کرد و از حد گذشت؛ که شاید ستمش، همان تمایل به دنیا بود. در واقع قارون، طالب دنیا و آخرت با هم بود؛ هم خدا و هم خرما! لذا دنیایش رونق بسیار گرفت و او هم به این وضع، شاد و خوش بود. اما قوم موسی به او گفتند: چرا این قدر خوشحالی؟! آخر مگر داشتن سطح، این قدر شادی دارد؟! در امواج، گیر کردن و مدام تارهای عنکبوت را دور خود پیچیدن، که شادی ندارد!

این نشان می‌دهد که در هر زمان و در هر جامعه، افراد متدیّنی هستند که با حقیقت دین، در مقابل دین سکولار می‌ایستند و با اینکه مثل بقیه، شرایط برایشان فراهم است، مشغول بازی امواج نمی‌شوند؛ تا مبادا از امر مهمّ آخرت بازمانند. آنان از سطح دنیا، بهره می‌جویند و به عمق می‌روند؛ همه چیزِ دنیا اعمّ از ثروت، مقام، زیبایی و سایر شأن و شئون را در میدان آخرت به کار می‌گیرند و این گونه، بهره‌ی خود را از دنیا و آنچه خدا به آنان داده است، فراموش نمی‌کنند؛ که در آیه‌ی بعد می‌فرماید:

"وَ ابْتَغِ فیما آتاكَ اللهُ الدَّارَ الآخِرَةَ وَ لاتَنْسَ نَصیبَكَ مِنَ الدُّنْیا وَ أحْسِنْ كَما أحْسَنَ اللهُ إِلَیكَ وَ لاتَبْغِ الْفَسادَ فِی الأرْضِ إنَّ اللهَ لایُحِبُّ الْمُفْسِدینَ."[5]

اما بهره‌ی‌ ما از دنیا چیست؟ آیا این است که مدام به دنبال سود بیشتر باشیم و باغ و راغمان را زیاد کنیم؟! خیر؛ بهره‌ی دنیا، این است که همان طور که الله به ما احسان کامل کرده، ما هم کامل، در راه خدا بدهیم و احسان کنیم؛ وسعت داشته باشیم و در مقابل ظلم‌ها و ادبارها، صبر و حلم و گذشت در پیش گیریم و در مقابل نعمت‌ها و اقبال‌ها، شکر و طاعت و انفاق.

باید بدانیم اگر چه دنیا را هم خدا داده، ولی از ما خواسته که فقط جسم و ماده‌ی خود را با ظاهر آن، در تعامل قرار دهیم، نه قلبمان را. او دنیا را به عنوان وسیله‌ای برای نزدیکی به خود قرار داده، چون ما در ماهیت و قالب، به آن نیاز داشتیم و قادر نبودیم بدون این قالب، فیض وجود را بگیریم و ظهور دهیم؛ اما در عین حال، این قدر مهربان است که خواص دنیا را هم به ما گفته و نصیحتمان کرده که نباید شیفته‌ و دل‌بسته‌ی دنیا شویم و اجازه دهیم شخصیتمان زیر چنگال‌های ادبار و اقبالش له شود! چون اگر وابسته شویم، خواه ناخواه قلبمان اسیر می‌شود و با بود و نبودش، آرام و نگران می‌شود!

پس باید بدانیم معیار دنیای ممدوح، این است که همچون ریسمانی، ما را بالا بکشد و از "خود" و شئون خودی، عُجب و ریا و حبّ دنیا، رها کند.

 

 


[1]- اشاره به حکمت 131، نهج البلاغه : "إنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا"؛ همانا دنیا، خانه‌ی راستی است، برای هر که با آن، صادق باشد.

[2]- سوره هود، آیه 15: كسانی كه حیات دنیا و زینت آن را بخواهند، اعمالشان را در آن به طور كامل به آنان می‏دهیم و در آنجا به آنان كم داده نخواهد شد.

[3]- سوره رعد، آیه 26 : به حیات دنیا، خوش شدند!

[4]- سوره قصص، آیه 76 : همانا قارون از قوم موسی بود؛ پس بر آنان ستم كرد و از گنجینه‏ها، آن قدر به او داده بودیم كه حمل كلیدهای آن بر یک گروه نیرومند، سنگین بود. آن گاه كه قومش به او گفتند: شادی مكن؛ كه همانا خدا، سرخوشان را دوست ندارد.

[5]- سوره قصص، آیه 77 : و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مكن و احسان كن، چنان‌كه خدا به تو احسان كرده، و در زمین، در پی فساد نباش كه همانا خدا، فسادگران را دوست ندارد.

 



نظرات کاربران

//