دنیای بد!

دنیای بد!

 

در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ چهلم، 29 شوال 1434) به تبیین موضوع «دنیای بد!» می‌پردازیم.

 در جلسه‌ی گذشته بر اساس آیات ابتدایی سوره‌ی ابراهیم، از حبّ دنیا گفتیم. خداوند در آیه‌ی دیگر در این باره می‌فرماید:

"زُیّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الأنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِک مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ."[1]

محبت شهوات، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب‌های ممتاز و چهارپایان و زراعت، برای مردم، زینت داده شد؛ [ولی] این‌ها، سرمایه‌ی زندگی پست دنیاست و سرانجام نیک، نزد خداست.

همان طور که دانستیم، دنیا، زمین و آسمان، مال و مقام و... هیچ کدام فی‌نفسه بد نیستند و در ذات خود، مخلوق خداوندند. پس کجا برای ما، مذموم و شرّ می‌شوند؟ آنجا که حبّشان در قلب ما برود! حتی خواستنشان به اقتضای نیازهای ماده، بد نیست؛ بلکه خواستن آن‌ها از روی محبت مستقل به خودشان، مذموم است؛ "زُیّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ...".

در واقع هر محبتی از صورت‌ها و ظواهر، به قلب وارد شود، مذموم و بی‌فایده است و سیراب‌کننده نیست؛ بلکه تشنگی هم می‌آورد، چون قلب را از حقیقتش دورتر می‌کند. البته قلب، جای حبّ است؛ اما بیشتر از یک حب را نباید در خود، جای دهد و آن هم حبّ ایمان و اتصال به غیب و محبوب حقیقی و مظاهرش است.

پس با نگاه درست، حبّ جلوات دنیا نیز می‌تواند ممدوح باشد؛ اما به شرط اینکه حبّشان، بالإستقلال نباشد. یعنی آن‌ها را به عنوان جلوه‌ی خدا - اگر چه جلوه‌ی بسیار نازل- دوست داشته باشیم و لذا طبق رضای خدا، با آن‌ها مرتبط شویم، نه طبق امیال خود و حتی به قیمت گناه و معصیت!

در ضمن باید بدانیم که صورت‌ها و ظاهرها صرف‌نظر از حقیقتشان، بی‌ارزش و ناپایدارند و نهایت بردشان، حیات دانی دنیاست. اما اگر جهت باطنی آن‌ها را که مظهر وجود و آیه‌ی خداست، پیدا کنیم، دیگر به ظاهر و نمودشان دل نمی‌بندیم؛ بلکه آن‌ها را برای خدا می‌خواهیم و برای خدا هم مصرف می‌کنیم.

خداوند در آیه‌ی بعد می‌فرماید:

"قُلْ أ اُنَبِّئُكُمْ بِخَیرٍ مِنْ ذلِكُمْ لِلَّذینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الأنْهارُ خالِدینَ فیها وَ أزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ وَ اللهُ بَصیرٌ بِالْعِبادِ."[2]

بگو: آیا شما را به بهتر از این‌ها خبر دهم؟ برای كسانی كه تقوا پیشه كردند، نزد پروردگارشان باغ‌هایی است كه از زیر [درختانِ] آن‌ها، نهرها روان است و در آن، جاودانه بمانند؛ و نیز همسرانی پاكیزه و رضای خداوند؛ و همانا خداوند به بندگان، بینا و بصیر است.

یعنی هر چند مال و مقام و همسر و فرزند و... جلوات شیرین دنیاست، اما آنان که اهل تقوا باشند و این‌ها را فقط برای خدا بخواهند و محبتشان را به قلب خود وارد نکنند، عاقبت خیر و بهتری دارند و به بقا و سعادت می‌رسند. آنان کسانی هستند که مدام مراقب‌اند محبوب حقیقی از دستشان نرود؛ نه اینکه به از دست رفتن‌های دنیا، ناراحت و نومید شوند.

پس اگر ما به از دست رفتن‌های دنیایمان می‌سوزیم و نه به کم شدن توفیقات و کم‌رنگ شدن معنویات، معلوم است حبّ دنیا داریم و دلمان آن قدر پر از غم دنیا و گرفتاری‌های آن است، که نمی‌تواند محبت خدا را درک کند؛ هر چند در ذهن و مفهوم، محبت خدا را داریم! در واقع ما چون صاحب دل را نمی‌شناسیم، دل کندن از دنیا برایمان سخت است؛ وقتی هم بنا به حکمت و لطفی که ما نمی‌دانیم، خودش یک جلوه‌ی دنیا را از ما می‌گیرد و زمینه‌ی دل کندن را فراهم می‌کند، از او ناراحت می‌شویم و اعتراض می‌کنیم!

غافل از اینکه خدا بصیر است و می‌بیند که درون‌های ما چه خبر است! پس نمی‌توانیم در مقابل او، فریب‌کاری کنیم. باید دلمان را وسعت دهیم و مراقب باشیم در از دست دادن‌ها، به هم نریزیم.

"یا أیّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَكُمْ إذا قیلَ لَكُمُ انْفِرُوا فی‏ سَبیلِ اللهِ اثَّاقَلْتُمْ إلَى الأرْضِ أرَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الآخِرَةِ إلاَّ قَلیلٌ.‏"[3]

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، شما را چه شده است که چون گفته می‌شود در راه خدا بسیج شوید، به زمین می‌چسبید؟ آیا به جای آخرت، به زندگی دنیا راضی شده‌اید؟ پس متاع زندگی دنیا در برابر آخرت، جز اندکی نیست!

راستی چرا وقتی گفته می‌شود برای خدا از خودی‌ها خارج شویم و در مقابل دشمن بیرونی و درونی بایستیم، سست و سنگین می‌شویم؟! چرا وقتی پای عمل به اعتقادات در میان می‌آید و باید داده‌های خدا را خرج خودش کنیم، دلمان ضیق می‌شود؟! در حالی که خدا، نیازی ندارد و همه‌ی این دادن‌ها و گرفتن‌ها، به خاطر خودمان است.

"قُلْ إنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أبْناؤُكُمْ وَ إخْوانُكُمْ وَ أزْواجُكُمْ وَ عَشیرَتُكُمْ وَ أمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أحَبَّ إلَیكُمْ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی‏ سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأتِیَ اللهُ بِأمْرِهِ وَ اللهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ."[4]

بگو: اگر پدران، فرزندان، برادران، همسران و طایفه‌ی شما، اموالی که به دست آورده‌اید، تجارتی که از کساد شدنش می‌ترسید و خانه‌هایی که به آن‌ها علاقه دارید، در نظرتان از خدا و پیامبر او و جهاد در راهش محبوب‌تر است، منتظر باشید که خداوند، عذابش را بر شما نازل کند و خداوند، گروه فاسقان را هدایت نمی‌کند!

این آیه یک نیز می‌گوید مظاهر دنیا، بد نیستند؛ اما نباید قلب را إشغال کنند و محبتی مستقل از محبت خدا و پیغمبر در دل، ایجاد نمایند. اصلاً یکی از اسرار اینکه سفارش شده زیاد سفر کنیم، این است که بتوانیم از خانه و کاشانه، اموال، همسر، اولاد و فامیل، دل بکَنیم و به هیچ سیستمی در دنیا، عادت نکنیم. هر چند اگر هم دل نکَنیم، بالأخره یک روز به جبر، کنده می‌شویم و ما را تک و تنها می‌برند. اما اگر همین جا رها نشده باشیم، وقتی عزرائیل می‌خواهد ما را از دنیا ببرد، به فکر بچه و خانه و زندگی هستیم و جهنمی برای خود می‌سازیم که خودمان هم تاب تحملش را نداریم!

البته شاید فکر کنیم زودرنجی، ‌دل‌نازک بودن و دل‌تنگ شدن، به معنای لطافت قلب است! اما باید بدانیم قلب لطیف، قلبی است که وسعت دارد و به هم نمی‌ریزد؛ همان گونه که دریا، لطیف است، ولی در عین حال، کُر است و هیچ آلودگی، آلوده و ناپاکش نمی‌کند؛ هر چه هم سنگ کوچک و بزرگ در آن بیفتد، آرامشش به هم نمی‌خورد. ولی ما کاملاً وابسته به شرایط هستیم و با هر کم و زیادی، تغییر می‌کنیم و به هم می‌ریزیم!

نتیجه، آنکه غرض و هدف انسان، باید آخرت و رسیدن به کمال نوعی باشد و کوشش‌های دنیایی نیز ابزار و آلات رسیدن به این هدف باشند؛ هر چند باید توجه داشت که هر چه در مسیر کمال، آخرت، معارف الهی و تطهیر قلب پیش رویم، سختی‌ها و فشارها بیشتر خواهد شد.

در واقع دو راه بیشتر، جلوی ما نیست: یا باید آخرت را بر دنیا اختیار کنیم و دنیا و جلواتش را مقدمه بگیریم؛ یا اینکه دنیا را هدف بگیریم. و راه سومی که هم محبت دنیا را داشته باشیم و هم آخرت را طلب کنیم، وجود ندارد؛ اگر چه در ذهنمان، این راه را بسازیم و خدا و خرما را با هم بخواهیم! حقیقت، آن است که اگر ذره‌ای از دنیا در قلبمان باشد، به همان اندازه آخرت را از دست داده‌ایم. پس باید قلبمان را از دنیا خالی کنیم؛ اما بدنمان در دنیا باشد و از آن برای به فعلیت رساندن ابزار آخرتی‌مان در همین دنیا استفاده کند.

 


[1]- سوره آل عمران، آیه 14.

[2]- سوره آل عمران، آیه 15.

[3]- سوره توبه، آیه 38.

[4] - سوره توبه، آیه 24.

 



نظرات کاربران

//