رحیم؛ عشق خدا به بندگان

رحیم؛ عشق خدا به بندگان

 

 

در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ هشتاد و ششم، 28 محرم 1435) به تبیین موضوع «رحیم؛ عشق خدا به بندگان» می‌پردازیم.

"نَبِّئْ عِبادی أنِّی أنَا الْغَفُورُ الرَّحیمُ."[1]

به بندگانم خبر ده که من، غفور رحیم هستم.

این آیه، پس از جریان امر خداوند به سجده بر آدم و سرپیچی شیطان از او و اشاره به جهنّمی که عاقبت او و پیروانش است، آمده. در واقع مشکل شیطان، این بود که هم خدا را دید، هم خود را و هم آدم را؛ در حالی که جز خدا، هیچ وجود مستقلی نیست. او برای خود و آدم، وجود توهمی در نظر گرفت و خود را برتر از آدم دید؛ لذا فکر کرد خدا این را نمی‌داند و از او می‌خواهد بر رتبه‌ی پست‌تر از خود، سجده کند! این بود که اعتراض کرد و از فرمان خدا سر پیچید. خداوند هم بر او، لعنت فرستاد و او را "رجیم" خواند، یعنی رانده‌شده از رحمت؛ چون در مقابل وجود، خود را دیده بود!

پس از این، شیطان به جای پشیمانی و طلب رحمت، لعنت و دوری‌اش از رحمت را، به گردن خدا انداخت و به جزای عبادات و افعالش، از خدا مهلت خواست تا همه را گمراه کند؛ خدا هم به او مهلت داد. اما شیطان می‌دانست که اهل تقوا و مخلَصین، از تسلط شیطان در امان‌اند.

سپس خداوند از جنت متقین می‌گوید و اینکه قلب آنان به عشق و رحمت الهی، از هر چه جز او خالی است؛ و اینکه او غفور و رحیم است. گویی می‌خواهد بگوید: اگر چه شیطان در کمین شماست، اما من با شما هستم؛ حتی اگر فریبتان داد و آلوده‌تان کرد، نترسید! بدانید که این‌ها عارضی است؛ به سوی من بیایید، که من غفور و رحیم هستم و شما همه، بندگان منید؛ پاکتان می‌کنم و عوارض را کنار می‌زنم. اصلاً در همان وسوسه‌ی شیطان، اگر او را نبینید و پشت پرده، مرا نگاه کنید، شیطان کنار می‌رود و دیگر نمودی ندارد.

"أفَأمِنَ الَّذینَ مَكَرُوا السَّیّئاتِ أنْ یَخْسِفَ اللهُ بِهِمُ الأرْضَ أوْ یَأتِیهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیثُ لایَشْعُرُونَ. أوْ یَأخُذَهُمْ فی‏ تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزینَ. أوْ یَأخُذَهُمْ عَلی‏ تَخَوُّفٍ فَإنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ."[2]

آیا کسانی که بد مکر کردند، ایمن شدند از اینكه خداوند، آن‌ها را در زمین فرو برد و یا عذاب، از آنجا كه نمی‌فهمند، به سراغشان آید؟! یا هنگامی که مشغول و در رفت و آمدند، دامانشان را بگیرد؟ در حالی كه قادر به فرار نیستند! یا به طور تدریجی، با ترس و خوف، آنان را گرفتار کند؟! پس همانا پروردگار شما، رئوف و رحیم است.

او صبر می‌کند و راه باز می‌کند؛ آن قدر که دیگر امیدی به هدایت‌پذیری نباشد! اینجا هم پس از آیات عذاب، خداوند می‌فرماید که من رئوف و رحیمم! یعنی در متن گناه هم اگر به رحمت خدا پناه ببریم، گناه از ما دور می‌شود. فقط ببینید چه خدایی داریم! اینجا، نه جای غرور است، نه ناامیدی؛ جای عشق است. عشق که آمد، همه چیز را می‌سوزاند! در اوج عذاب هم می‌گوید رئوف و رحیمم! یعنی نه از خوف جهنم و نه به طمع بهشت، بلکه او را چون شایسته و دوست‌داشتنی است، بندگی کنیم. از او نترسیم؛ که خدا، ترس ندارد. اما وقتی به خودمان نگاه می‌کنیم، بترسیم؛ که زشتی‌ها از خودمان است. پس به آن زیبا، پناه ببریم تا زیبایی‌هایش ظهور کند.

"ثُمَّ إنَّ رَبَّكَ لِلَّذینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أصْلَحُوا إنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحیمٌ."[3]

سپس همانا پروردگارت برای کسانی که جاهلانه بدی کردند، سپس توبه و اصلاح نمودند، همانا پروردگارت پس از آن، غفور و رحیم است.

ما، عمری است که از سر جهل و نه عناد، "خود" را می‌بینیم؛ یعنی توهمِ زشتی را! ترس هم دارد؛ اما فکر می‌کنیم از خدا می‌ترسیم! لذا نماز می‌خوانیم تا این ترس را برداریم؛ اما نمی‌شود؛ چون نمی‌فهمیم که از خودمان می‌ترسیم، نه از خدا! و حال فهمیده‌ایم که باید او را ببینیم. می‌خواهیم برگردیم؛ نگاهی به خود می‌کنیم: اما تارهای عنکبوتی توهم و آلودگی گناهان که دور خود پیچیده‌ایم، نمی‌گذارد او را ببینیم تا نترسیم. اینجاست که اگر حقیقتاً برگشته باشیم و او اشتیاق ما را برای پناه بردن به رحمتش ببیند، حتماً پناهمان می‌دهد؛ چون غفور رحیم است.

"ألَمْ تَرَ أنَّ اللهَ أنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَتُصْبِحُ الأرْضُ مُخْضَرَّةً إنَّ اللهَ لَطیفٌ خَبیرٌ. لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأرْضِ وَ إنَّ اللهَ لَهُوَ الْغَنِیّ الْحَمیدُ. ألَمْ تَرَ أنَّ اللهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِی الأرْضِ وَ الْفُلْكَ تَجْری فِی الْبَحْرِ بِأمْرِهِ وَ یُمْسِكُ السَّماءَ أنْ تَقَعَ عَلَی الأرْضِ إلاَّ بِإذْنِهِ إنَّ اللهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ."[4]

آیا ندیدی خداوند از آسمان، آبی فرستاد و زمین، سرسبز و خرّم می‌شود؟! همانا خداوند، لطیف و آگاه است. آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست و همانا خداوند، بی‌نیاز و ستوده است. آیا ندیدی كه خداوند، آنچه را در زمین است، مسخّر شما كرد و نیز كشتی‌هایی را كه در دریا به امر او حركت می‌كنند؛ و آسمان را نگه می‌دارد، تا جز به فرمان او بر زمین فرو نیفتد؟ همانا خداوند به مردم، رئوف و رحیم است.

دقت کنید که آیه نگفته باران بارید؛ بلکه فرموده: خدا، باران را فرستاد! و از اینجا منتقل شویم به نگاه و کلام خود، که همه‌ی خوبی‌ها را از اسباب می‌بینیم و به اسباب، نسبت می‌دهیم، نه خدا! چطور هیچ وقت نمی‌گوییم چشمم گریه کرد یا دهانم حرف زد، بلکه می‌گوییم گریه کردم یا حرف زدم؛ اما حضور و تأثیر خدا را فراموش می‌کنیم؟! وقتی در محاورات معمولی و ناسوتی، حضور الله برایمان کم‌رنگ است، چگونه می‌خواهیم در ملکوت و جبروت، او را ببینیم؟!

باید از همین جا شروع کنیم، تا بتوانیم بالا برویم. یاد بگیریم همه‌ی خیرات و کمالات را از او ببینیم و در همه چیز بگوییم: الحمدلله. قدم برمی‌داریم، بگوییم: الحمدلله؛ یعنی یادمان باشد که از او جز خیر، صادر نمی‌شود. باید کلّ سیستممان را عوض کنیم؛ سخت است، اما راه درست است.

ما با این خودْ و غیرْ دیدن‌ها و نشان دادن‌ها، خدا را غریب و محجوب کرده‌ایم! عالم ملک و ناسوت آمده، تا خدا را به ما نشان دهد؛ و خدا، این‌ها را مسخّر ما کرده تا رحمت او را ببینیم و عاشق او شویم. اما اگر چشم ما به مستقل دیدن اسباب و علل، عادت کند، عاشق همین محدودها می‌شویم، نه خدا؛ و چون این‌ها را مال خود می‌بینیم، وجودشان برایمان راکد می‌شود. در حالی که اگر او را ببینیم، شناخت و در نتیجه، عشقمان قوی می‌شود و فقط دوست داریم معشوق را عیان کنیم؛ لذا دیگر نمی‌خواهیم چیزی را برای خود نگه داریم؛ بلکه همه را به پای او می‌ریزیم و می‌خواهیم خلقش هم او را ببینند.

آری؛ خدا، رحیم است و همه چیز را جلوه‌ی خود قرار داده است؛ چرا؟ چون می‌داند که اگر او را نبینیم، بی‌چاره می‌شویم و در دامِ عشقِ دنیا و خود می‌افتیم! اما خدای رحیم نمی‌خواهد غیر او را ببینیم؛ چون غیر او، اصلاً نیست که ببینیم و اگر ببینیم، بعد می‌فهمیم که سرابی بیش نبوده است!

و این است شمّه‌ای از عشق خدا به بندگان و ظهوراتش!

"إنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ ألیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ وَ اللهُ یَعْلَمُ وَ أنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ. وَ لَوْلا فَضْلُ اللهِ عَلَیكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أنَّ اللهَ رَؤُفٌ رَحیمٌ. یا أیّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیطانِ فَإنَّهُ یأمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَوْلا فَضْلُ اللهِ عَلَیكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكٰی مِنْكُمْ مِنْ أحَدٍ أبَداً وَ لكِنَّ اللهَ یُزَكِّی مَنْ یَشاءُ وَ اللهُ سَمیعٌ عَلیمٌ."[5]

همانا كسانی كه دوست دارند زشتی در بین مؤمنین، شایع و علنی شود، در دنیا و آخرت، عذاب دردناكی برایشان است و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید! و اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود و اینكه خدا، رئوف و رحیم است، [مجازات سختی، دامانتان را می‌گرفت]! ای كسانی كه ایمان آورده‌اید؛ از گام‌های شیطان، پیروی نكنید؛ که هر كس پیرو شیطان شود، همانا او به فحشا و منكر، فرمان می‌دهد. و اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود، هرگز احدی از شما پاك نمی‌شد؛ ولی خداوند، هر كه را بخواهد، تزكیه می‏كند و خدا، شنوا و داناست.

مردم، بنده‌ی خدا هستند؛ و حتی اگر مرتکب گناه شوند، ما نباید زشتی‌هایشان را به این و آن بگوییم! چون خدا، خودش همه را می‌داند، اما می‌پوشاند؛ و اگر هم بخواهد آشکار کند، از رحمتش است. ما حق نداریم دیگران را آگاه کنیم؛ که اگر خدا هم این طور مثل ما عمل می‌کرد، احدی پاک نمی‌شد!

اما او رحیم است و عمده‌ی کارش با ما، اغماض و پوشاندن است؛ تا سربه‌راه شویم. پس ما هم باید ستر یکدیگر باشیم و عیوب را بپوشانیم؛ حتی از دلمان هم بیرون کنیم. و اگر هم قصد اصلاح داریم، اول باید "خود" را نبینیم، تا بتوانیم دیگری را رها کنیم.

 

 

[1]- سوره حجر، آیه 49.

[2]- سوره نحل، آیات 45 تا 47.

[3]- سوره نحل، آیه 119.

[4]- سوره حج، آیات 63 تا 65.

[5]- سوره نور، آیات 19 تا 21.

 



نظرات کاربران

//