ضلالت

ضلالت

 

   در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ نود و سوم، 7 صفر 1435) به تبیین موضوع «ضلالت» می‌پردازیم.

گفتیم شیطان، دشمنی است که باید از آن به خدا پناه برد؛ و اولین جلوه‌ی دشمنی او را، ضلالت و گمراهی معرفی کردیم. حضرت علی(علیه‌السلام) در خطبه‌ی 17 نهج‌البلاغه می‌فرمایند:

"إنَّ أبْغَضَ الْخَلائِقِ إِلَی اللهِ تَعَالَی، رَجُلانِ: رَجُلٌ وَكَلَهُ اللهُ إلَی نَفْسِهِ؛ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِیلِ، مَشْغُوفٌ بِكَلامِ بِدْعَةٍ وَ دُعَاءِ ضَلالَةٍ؛ فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ، ضَالٌّ عَنْ هَدْیِ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ، مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَی بِهِ فِی حَیاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ؛ حَمَّالٌ خَطَایا غَیرِهِ، رَهْنٌ بِخَطِیئَتِهِ."

همانا مبغوض‌ترین آفریده‏ها نزد خدا، دو نفرند: یکی، مردی كه خدا او را به حال خود گذاشته؛ پس با ستم، از راه راست، دور افتاده و شیفته‌ی بدعت و دعوت گمراهی شده است. پس هر که را مفتون او شود، به فتنه اندازد، از هدایت گذشتگان، گمراه شود و پیروان خود را در حیات و پس از مرگش گمراه سازد؛ بار گناه دیگران را بر دوش كشد، در حالی که گرفتار گناهان خویش است!

در واقع، این یک اصل است که گمراه‌شده، گمراه می‌کند! چون پای خودش لغزیده می‌خواهد و پای راهیان هدایت را نیز بلغزاند! البته به خوبی می‌دانیم شیطان و هیچ عامل دیگری، مسلّط بر انسان نیست و این، انتخاب خود انسان است که مسیر او را تعیین می‌کند. شیطان فقط دعوت می‌کند.

البته گاه در قرآن، ضلالت به خداوند هم نسبت داده شده؛ اما این گمراهی، برای بنده‌ای است که خودش هدایت را نخواسته، دعوت خدا را پس زده و کم‌کم استعدادش را از دست داده است؛ خدا نیز او را از مسیری که خودش خواسته، برنمی‌گرداند؛ چون بر او پسندیده است که کسی را با زور، به بهشت نبرد.

پس مراقب باشیم و فکر نکنیم خدا، کسی را گمراه می‌کند؛ بلکه این، تبع حرکت خود فرد است. در امور دیگر هم، همین است. عمده‌ی شرور، نواقص و سختی‌هایی که به ما می‌رسد، اثرات فعل خودمان است. پس در هیچ جلوه‌ی ناخوشایندی در هستی، نباید بگذاریم وجودمان از خدا ناراحت شود و بگوید خدا، چرا کرد و کاش نمی‌کرد! چون خداوند، بالإصاله این‌ها را نمی‌خواهد. این‌ها تبع‌اند؛ برخی به تبع نزول انسان در ناسوت و لازمه‌ی تعیّن گرفتن او هستند و برخی به تبع انتخاب‌های سوء او. ابتلائات و سختی‌ها، جبران و کفّاره‌ی گناهان هستند و سبب می‌شوند انسان با از دست دادن‌ها، سبک‌تر به عالم ابدیت برود.

اما اگر این‌ها را از خدا ببینیم و این پیرایه‌های زشتی را به او بزنیم، نمی‌توانیم او را عاشقانه پرستش کنیم؛ و فقط از روی جبر و ترس، او را اطاعت و عبادت می‌کنیم. در حالی که او، همه چیزش جمال است؛ چون غیر از خیر و کمال بنده، هرگز چیزی برای او نمی‌خواهد.

حضرت علی(علیه‌السلام) در خطبه‌ی 176 نهج‌البلاغه می‌فرمایند:

"فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أدْوَائِكُمْ وَ اسْتَعِینُوا بِهِ عَلَى لَأوَائِكُمْ؛ فَإنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أكْبَرِ الدَّاءِ، وَ هُوَ الْكُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَی وَ الضَّلالُ."

این، کلام بسیار بالایی است؛ کلام معصوم هم، حرف و لفظ و شعار نیست، بلکه حقیقت است. پس معلوم می‌شود قرآن، حقیقتاً این آثار را دارد. و اگر چنین است، چگونه می‌شود در فکری، قلبی، خانه‌ای و جامعه‌ای، قرآن باشد و شک و گناه و گمراهی هم باشد؟!

خداوند در آیه‌ی 60 سوره‌ی نساء می‌فرماید:

"ألَمْ تَرَ إلَى الَّذینَ یَزْعُمُونَ أنَّهُمْ آمَنُوا بِما اُنْزِلَ إلَیكَ وَ ما اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ یُریدُونَ أنْ یَتَحاكَمُوا إلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ اُمِرُوا أنْ یَكْفُرُوا بِهِ وَ یُریدُ الشَّیطانُ أنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعیداً."

آیا ندیدی کسانی را که پنداشتند به آنچه بر تو و آنچه قبل از تو نازل شده، ایمان دارند، اما می‌خواهند برای داوری، نزد طاغوت روند؟ در حالی که امر شده‌اند به آن، کفر ورزند! و شیطان می‌خواهد آنان را گمراه کند، گمراهی دور.

آنان خود را مؤمن می‌دانند و می‌گویند ایمان داریم؛ اما می‌خواهند طاغوت برایشان حکم دهد. این، از گمراهی شیطان است که در اعتقاد و در فروع، آنان را مؤمن می‌گذارد؛ اما در اراده، مرادشان را عوض می‌کند. لذا در مفهوم و ذهن، مرید خدا هستند؛ اما در عمل، مرید شیطان! و این را خیلی دیر می‌فهمند.

خود را بررسی کنیم... ما فطرتاً از گناه و دروغ و غیبت، بدمان می‌آید؛ اگر هم به ما بگویند دروغگو، و یا سایر گناهان را نسبت دهند، ناراحت می‌شویم. اما در عین حال هم، دروغ می‌گوییم، غیبت می‌کنیم و مرتکب گناه می‌شویم! این یعنی اعتقادمان خدا و پیغمبر است؛ اما اغلب از خدا و پیغمبر، حکم نمی‌گیریم! نماز و روزه را داریم؛ اما در سایر شئون زندگی، اسیر محیط و شرایط و حرف و نظر دیگران هستیم و باید آن‌ها به ما بگویند چه کنیم و چه نکنیم!

ضلال، عدول و انحراف از صراط مستقیم است؛ چه عمدی باشد، چه سهوی و چه کم، چه زیاد. در هر صورت، اثرش را می‌گذارد. مثل اینکه سم برای بشر، مضرّ است؛ چه سهواً خورده شود، چه عمداً و چه کمش، چه زیادش! پس اگر کسی خورد، باید سختی درمان را بکشد. ضلالت هم همین است. به هر اندازه انسان از صراط مستقیم هدایت، منحرف شود، اثر سوئش را می‌گیرد و خدا که نمی‌خواهد این اثر در انسان باشد، زمینه را فراهم می‌کند تا او پاک شود. چون انسان، خودش خطا کرده و خودش باید تقاص پس دهد؛ اما خدا فقط لطف می‌کند، میدان تقاص را برای او باز می‌کند.

پس حقیقت، آن است که دستگاه خدا، عین عشق و محبت است و از او جز خیر و رحمت، صادر نمی‌شود. و ما باید این زیبایی را بشناسیم و به فرزندان خود نیز انتقال دهیم، نه اینکه آنان را در عبادت خدا، معامله‌ای بار بیاوریم و یا مجبورشان کنیم که فقط از ترس جهنم، عبادت کنند!



نظرات کاربران

//