قلب، موقف وجود انسان

قلب، موقف وجود انسان

 

   در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ هفتادم تاسوعای حسینی، 9 محرم 1435) به تبیین موضوع «قلب، موقف وجود انسان» می‌پردازیم.

چگونگی ظهور الله را بیان کردیم و دانستیم که الله در وجود انسان و هستی، در تمام مراتب، حیات‌بخش است. درباره‌ی اسم "حیّ" گفتیم که از اسماء ذاتی و ظهور اسم الله است و همه‌ی هستی به واسطه‌ی آن، زنده می‌شوند. لذا مرگ به معنای عدم، در هیچ نقطه‌ای از هستی، راه ندارد؛ و اگر ما مرگ را مساوی نیستی و عدم می‌دانیم، توهم و اعتباری است که ذهنمان از این مفهوم، انتزاع کرده؛ وگرنه حقیقت مرگ، ترک حیات نازل و انتقال به حیات برتر است.

پس انسان به واسطه‌ی اسم "حیّ"، باید مدام از مرتبه‌ی دانی حیات حیوانی بمیرد و به حیات انسانی، زنده شود. چگونه؟ با استجابت دعوت الله و رسولش؛ که:

"یا أیّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما یحْییكُمْ."[1]

واضح است إحیایی که در این استجابت نهفته، مخصوص مردگان زیر خاک نیست؛ بلکه خطاب به مردگانِ حیات انسانی است که روح و جان خود را در قبر تعلقات و دل‌بستگی‌های دنیایی، دفن کرده‌اند. و خداوند از آن‌ها می‌خواهد با استجابت الله و رسول، از تعلقات حیات نازل بمیرند، تا به حیات انسانی، زنده شوند. چگونه؟ با اطاعت از خدا و رسول.

و ادامه‌ی آیه می‌فرماید: "أنَّ اللهَ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أنَّهُ إلَیهِ تُحْشَرُونَ."

در حقیقت، خداوند در این آیه، موقف وجود انسان را نشان می‌دهد که دارایی او یعنی جایگاه حضور الله و محل ادراک و طلبش، قلبش است. اسماء حضرت الله، در قلب آدمی حضور دارد و آن‌به‌آن در صحنه‌های امتحان زندگی، او را به حیات معقول و طیّبه، دعوت می‌کند. لذا قلب انسان، طالب الله است و هرگز به هیچ رتبه‌ی پایین‌تر از این، راضی نمی‌شود.

پس ما را چه شده است که این اقتضای حقیقی وجودمان را به فراموشی سپرده‌ایم و از مقتضیات متوهّمانه و زینت داده شده‌ی شیطانی، پیروی می‌کنیم؟! مگر نمی‌بینیم که هر چه به سوی تجملات دنیایی و خواسته‌های نازل می‌رویم، روحمان آرام نمی‌گیرد و فزون‌ترش را می‌خواهیم؟ چرا فراموش کرده‌ایم که حقیقت وجود و قلب انسان، آیینه‌ی ظهور اسماء خداست؟ این آیینه باید تنها او را به تمامی نشان دهد و هر چه غیر او در آن بیفتد، زیبنده‌اش نیست.

ما آشکارا می‌بینیم که حتی حواس مادی‌مان در دنیا، بهترین‌ها را طالب است. پس چگونه برای قلبمان که رتبه‌ی برتر وجودمان است، به کمترین‌ها اکتفا کرده‌ایم؟! دنیا، زیباست؛ به این شرط که به جای توقف در زینت‌های ظاهری آن - که حجابی در رؤیت خدا می‌شود-، به درون و حقیقت زیبایی‌های دنیا برویم و آن‌ها را به عنوان جلوه‌ی خدا ببینیم. این گونه می‌توان به وجه نورانی دنیا وصل شد و در جلوات آن، به رؤیت اسماء خدا نشست. پس در واقع، قبل از توجه به جلوات، باید الله را بشناسیم؛ که او در وجود، نزدیک‌تر از جلوات خارجی به ماست.

 

[1]- سوره انفال، آیه 24 : ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خدا و رسولش را اجابت کنید، هنگامی که شما را می‌خواند، تا زنده‌تان کند.

 



نظرات کاربران

//