مبانی شناخت در قرآن

مبانی شناخت در قرآن

 

در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ هفتم، 7 رمضان 1434) به تبیین موضوع «مبانی شناخت در قرآن» می‌پردازیم.

 قوی‌ترین و یقینی‌ترین راه قرب انسان‌ها به ذات اقدس اله و غایت وجودشان، انس با قرآن است. در واقع قرآن، برای تبعیت آمده و مانند مَرکبی است که انسان با سوار شدن بر آن، می‌تواند مقامات انسانی را یکی پس از دیگری پشت سر بگذارد؛ و انبیاء و اولیاء(علیهم‌السلام) هم اگر به اوج مقامات انسانی رسیدند و به شهود حق نشستند، مسلّماً حقیقت قرآن را مرکب بندگی خود قرار دادند.

بر اساس معارف قرآن، راه‌های مختلفی برای شناخت، وجود دارد؛ که از این بین، خداوند، راه ظنّ و گمان، و تقلید کورکورانه را اصلاً نمی‌پسندد و کسانی را که فقط به ظواهر و گمان‌ها اکتفا می‌کنند، مذمّت می‌نماید؛ از جمله می‌فرماید: "وَ ما یَتَّبِعُ أكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنّاً إِنَّ الظَّنَّ لایُغْنی‏ مِنَ الْحَقِّ شَیئاً"[1] و "قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَیهِ آباءَنا أوَ لَوْ كانَ الشَّیطانُ یدْعُوهُمْ إِلی‏ عَذابِ السَّعیرِ"[2].

از این که بگذریم، نخستین گام در مسیر حرکت با قرآن، کسب شناخت از طریق حس و تجربه است؛ که این راه را خود قرآن به ما نشان داده است. مثلاً آنجا که می‌فرماید : "أفَلا ینْظُرُونَ إِلَی الإبِلِ كَیفَ خُلِقَتْ. وَ إِلَی السَّماءِ كَیفَ رُفِعَتْ..."[3]، انسان را به تفکر در عالم ماده و کیفیت خلقت آن، دعوت می‌کند و از او می‌خواهد که با عبور از ظاهر مخلوقات در عالم ماده، به ملکوت آن‌ها وارد شود؛ که در این صورت، زمین و آسمان و موجودات و تمام کثرات، برای او به منزله‌ی نشانه‌های خدا هستند که در بطن آن‌ها می‌تواند وحدانیت خدا را به نظاره بنشیند.

راه دیگر پس از حس، تجربه است. همه‌ی ما اگر تقاضاهای وجودمان را دفینه نکرده باشیم، نیاز داریم که تجلیات خدا را در تجربه، ادراک کنیم و حقایق را همین جا بچشیم. همان طور که حضرت ابراهیم(علی‌نبیّناوآله‌وعلیه‌السلام) به جایی رسید که از خدا خواست تا کیفیت زنده شدن مردگان را به او نشان دهد. شاید بگویید او پیامبر بود! بله، پیامبر بود؛ اما باید بدانیم تمامی مقامات و اوصاف انبیاء و اولیاء الهی که در قرآن ذکر شده، در واقع مراتب وجود انسان است که هر انسانی برای رسیدن به کمال نهایی و پاسخگویی به طلب وجودش، لابدّ است آن‌ها را در درون خود به ظهور رساند. فقط در این بین، مقام نبوت و رسالت، استثناء شده و معجزه هم صرفاً خاص انبیاست.

البته پرسشی که حضرت ابراهیم از خدا کرد، یک حرف و ادعا نبود، که ما هم فکر کنیم همین که سؤالی را به زبان آوریم، کافی است! "رَبِّ أرِنی‏ كَیفَ تُحْی الْمَوْتٰی"[4]، ظهور استعداد و نیازی در وجود حضرت ابراهیم بود که آن را پیدا کرد و از خدا خواست به آن، جواب دهد. بر خلاف ما که اغلب فقط نیازهای دنیایمان را فهمیده‌ایم و در زمینه‌ی دنیا از خدا درخواست کرده‌ایم؛ چون در عالم کودکی مانده‌ایم و قلبمان بزرگ نشده؛ لذا از عالم معنا هم سؤالی برایمان ایجاد نشده، که جوابش را بگیریم!

سومین راه برای شناخت، تعقل است؛ که این را هم در سیره‌ی حضرت ابراهیم می‌بینیم. او در سیر عقلی خود، ستاره و ماه و خورشید را پشت سر گذاشت و "لا اُحِبُّ الآفِلینَ"[5] گفت، تا اینکه به شهود ملکوت رسید و ندای بندگی سر داد. لذا ما هم که پیرو دین حنیف ابراهیم هستیم، نباید به حس و تجربه اکتفا کنیم؛ بلکه باید سیر عقلانی داشته باشیم و در خلقت آسمان و زمین و اختلاف شب و روز و هر آنچه در اطراف خود می‌بینیم، اندیشه و تفکر کنیم؛ که:

"إِنَّ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الأرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتی‏ تَجْری فِی الْبَحْرِ بِما یَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أنْزَلَ اللهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فیها مِنْ كُلِّ دابَّةٍ وَ تَصْریفِ الرِّیاحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَینَ السَّماءِ وَ الأرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ."[6]

همانا در آفرینش آسمان‌ها و زمین، و آمد و شدِ شب و روز، و كشتی‌هایی كه در دریا می‏روند و مایه‌ی سود مردم‌اند، و بارانی كه خدا از آسمان می‏فرستد تا زمین مرده را بدان، زنده سازد و جنبندگان را در آن پراكنده كند، و در حركت بادها و ابرهای مسخّر میان آسمان و زمین، نشانه‌هایی است برای کسانی كه تعقل می‏کنند.

و ما باید بدانیم که اگر نیروی تفکر خود را معطوف به معنا و نیازهای حقیقی‌مان نکنیم، ذهنمان خاموش نمی‌ماند؛ بلکه مشغول جزییات دنیا می‌شود. البته مسلّم است که ما تکلیف داریم و باید در دنیا زندگی کنیم و با همین مادیات و امور جزیی، سر و کار داشته باشیم؛ لکن باید پرده‌ی غفلت را از دیدگان قلبمان کنار بزنیم و باطن پدیده‌ها را ببینیم و این، مستلزم آن است که ما غذای جسم را به روحمان ندهیم و تعلقات ماده را وارد قلبمان نکنیم، تا کور و کر نشود!

دنیا، کارش همین است که ما را مشغول می‌کند و از یوسفِ جانمان غافل می‌سازد. اما باید یادمان باشد که تمام شئون دنیا از کم و زیاد و بد و خوب، همه، فانی است. ذاتی دنیا، این است که زمانی به کام ماست و زمانی ما را ناکام می‌گذارد؛ در این میان، ما فقط باید سعی کنیم به این اقبال و ادبار دنیا اعتنا نکنیم و نگذاریم قلبمان اسیر شود؛ بلکه دل را به صاحب‌دل دهیم، تا بتوانیم از خزائن ملکوتی و جبروتی قرآن که در قلب و وجود، تعبیه شده است، بهره‌مند شویم. وگرنه قلبی که دنبال دنیا برود، به آرامش نمی‌رسد و جز اضطراب و نگرانی و عطشی که برطرف نمی‌شود، عاقبتی ندارد!

راه دیگر، فطرت و دل است؛ همان که خداوند می‌فرماید: "فَأقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها"[7] و "إِنَّ فی‏ ذلِكَ لَذِكْرٰی‏ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ"[8]. در حقیقت، کسی می‌تواند از ظاهر قرآن عبور کند، که قلب داشته باشد؛ قلبی که اسیر دنیا نشده و حبّ جلوات، او را از حبّ خداوند، محجوب نکرده باشد.

دیگر راه، تزكیه و تقواست: "اتَّقُوا اللهَ وَ یعَلِّمُكُمُ اللهُ"[9] و "إِنْ تَتَّقُوا اللهَ یجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً"[10].

بنابراین مبانی شناخت بر اساس معارف قرآن، غیر از ظنّ که مردود است، عبارت است از: حس و تجربه، تفکر و تعقل، فطرت و دل، تقوا و تزکیه، شهود و رؤیت و... . و صد البته همه‌ی این مراتب، نیازمند مجاهده و تلاش است؛ چنان‌که خداوند، وعده داده، می‌فرماید: "الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا"[11].

 


[1]- سوره یونس، آیه 36 : و بیشتر آنان جز از گمان و ظنّ، پیروی نمی‏كنند؛ همانا گمان و ظن، به هیچ وجه انسان را از حق، بی‏نیاز نمی‏كند.

[2]- سوره لقمان، آیه 21 : می‏گویند: «بلكه ما از چیزی پیروی می‏كنیم كه پدران خود را بر آن یافتیم»! آیا حتی اگر شیطان، آنان را دعوت به عذاب آتش فروزان كند، [باز هم تبعیت می‏كنند]؟!

[3]- سوره غاشیه، آیات 17 و 18 : آیا به شتر نمی‏نگرند كه چگونه آفریده شده؟ و به آسمان كه چگونه برافراشته است؟

[4]- سوره بقره، آیه 260 : پروردگارا، به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده می‌کنی.

[5]- سوره انعام، آیه 76 : غروب‌کنندگان را دوست ندارم!

[6]- سوره بقره، آیه 164.

[7]- سوره روم، آیه 30 : پس به یكتاپرستی، روی به دین آور؛ فطرتی كه خداوند، همه را بدان سرشته است.

[8]- سوره ق، آیه 37 : همانا در این، تذکری است برای هر که قلب دارد!

[9]- سوره بقره، آیه 282 : و تقوای الهی پیشه کنید و خدا شما را تعلیم می‌دهد.

[10]- سوره انفال، آیه 29 : اگر تقوای الهی پیشه کنید، بصیرت شناخت حق از باطل به شما می‌دهد.

[11]- سوره عنكبوت، آیه 69 : و كسانی را كه در ما مجاهدت كنند، به راه‏های خویش هدایتشان می‏كنیم.

 



نظرات کاربران

//