انسان شناسی22 - علت تفاوت‌ها

علت تفاوت‌ها

در ادامۀ بحث «انسان‌شناسی در قرآن» (جلسۀ بیست و دوم، 27 ربیع‌االثانی 1435) به تبیین موضوع «علت تفاوت‌ها» می‌پردازیم.

شاید این سؤال برای شما هم پیش آمده باشد که: اگر وجود و فطرت همه‌ی انسان‌ها یکی است و همه پاک آفریده شده‌اند، چرا برخی مانند امام خمینی(رحمةالله‌علیه) با علّیت خود حرکت می‌کنند و به کمال می‌رسند، ولی برخی در مقتضیات ماده، از کمالشان بازمی‌مانند؟ برای پاسخ به این سؤال، مثالی می‌زنیم:

حکیمی ثروتمند و سخاوتمند را تصور کنید که هرچه ببخشد، چیزی از ثروتش کم نمی‌شود. عده‌ای نزد او می‌روند و تقاضای سرمایه می‌کنند تا مانند او ثروتمند شوند. حکیم به هریک از آنان مبلغ زیادی پول می‌دهد و سفارش می‌کند: «اگر می‌خواهید مانند من ثروتمند شوید، پول خود را در جایی که من می‌گویم، سرمایه‌گذاری کنید».

آن‌ها می‌روند و هر کدام، پول خود را در جایی صرف می‌کنند. پس از مدتی، کسانی که به توصیه‌ی حکیم عمل کرده‌اند، مثل او ثروتمند می‌شوند؛ ولی سایرین یا به کلی سرمایه را از دست می‌دهند و یا به ثروت چندانی نمی‌رسند. شاید بگویند: «اگر حکیم، ما را در عمل به آن سفارش مجبور می‌کرد، ما نیز ثروتمند می‌شدیم»! اما اگر او چنین می‌کرد، آنان به جبر، ثروتمند می‌شدند و التذاذ و بهره‌ای نداشتند.

به همین ترتیب انسان، استعداد خلیفةاللّهی دارد و جود و کرم خدا ایجاب می‌کند که خواسته‌ی مستعدین را اجابت نماید. لذا وجود و علّیت را که همان اسماء الهی است، به تمام انسان‌ها می‌دهد و هرکس در رتبه‌ی خود، موجود می‌شود. تا اینجا فرقی جز رتبه، بین انسان‌ها نیست. تفاوت، آنجا پدید می‌آید که وقتی انسان‌ها به بازار دنیا می‌آیند، هریک از وجودی که گرفته‌اند، به تشخیص خود استفاده می‌کنند.

البته خدا همواره راه خداگونه شدن را نشان می‌دهد تا مستعدین کمال، سرمایه‌ی وجودشان را از دست ندهند و در جهنم حسرت نسوزند. اما کسی را در نحوه‌ی استفاده از وجود، مجبور نمی‌کند. چون انسان، موجودی مختار است و اگر در استفاده از وجود مجبور باشد، اختیارش بی‌معنا می‌شود و کمال را درنمی‌یابد. پس برای اینکه بتواند استعداد خلیفةاللّهی را به تعین برساند، باید به اختیار خود، سرمایه‌ی وجودش را در بازاری بریزد که چیزی از آن هدر نرود. اما کدام بازار، چنین است؟

خداوند پس از امر به هبوط انسان، به او فرمود:

"...فَإِمَّا یَأتِیَنَّكُمْ مِنِّی هُدیً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ."[1]

پس هرگاه هدایتی از من برای شما آمد، هركه از آن پیروی كند، نه ترسی بر آن‌هاست و نه غمگین می‌شوند.

خداوند برای سرمایه‌گذاری صحیح در بازار معتبر، پیامبران را فرستاده است تا ما با اطاعت از آنان، سرمایه‌ی خود را از خطراتی که تهدیدش می‌کند، مصون بداریم و بی هیچ ترس و نگرانی، بیشترین سود را به دست آوریم. بازاری هم که پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) نشان می‌دهد، بازار غیب و وحدت است؛ ولی عده‌ای این بازار را باور ندارند و پیامبر را مجنون می‌خوانند. چنان‌که در ادامه‌ی آیات سوره‌ی اعراف می‌خوانیم:

"أوَ لَمْ یَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذیرٌ مُبینٌ. أوَ لَمْ یَنْظُرُوا فی‏ مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الأرْضِ وَ ما خَلَقَ اللهُ مِنْ شَیءٍ وَ أنْ عَسٰى أنْ یَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أجَلُهُمْ فَبِأیّ حَدیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ."[2]

آیا فكر نكردند كه صاحب آن‌ها جنون ندارد؟ او فقط هشداردهنده‌ای آشكار است. آیا در ملكوت آسمان‌ها و زمین و آنچه خدا آفریده، نظر نکردند؟ با اینكه شاید اجلشان نزدیك شده باشد! پس بعد از آن به كدامین سخن، ایمان می‌آورند؟!

کسانی که به غیب و ملکوت هستی نظر نمی‌کنند، جز سطح و ظاهر دنیا چیزی نمی‌بینند. از این رو گمان می‌کنند اگر سرمایه‌ی وجودشان را در کثرات هزینه کنند، سود خوبی به دست می‌آورند. اما باور نمی‌کنند که سود حقیقی و مبارک، در بازار غیب است. مثَل این‌ها مانند کسی است که دانه‌ای را ریزریز می‌کند تا زیاد شود؛ غافل از اینکه برای زیاد شدن دانه، باید آن را در خاک کاشت! آنان تفکر نمی‌کنند و لذا سخن پیامبر را نمی‌پذیرند.

ما چطور؟ آیا تفکر می‌کنیم؟ ما به زمین آمده‌ایم تا اسمائی را که در جانمان نهفته است، ظهور دهیم. دنیا و مدت عمر، فرصتی است برای ظهور و چشیدن اسماء الهی. پس بدون تفکر در این اصل، هدف زندگی‌مان را فراموش می‌کنیم و در مفهوم و ظاهر دین می‌مانیم؛ حال اینکه مفهوم، هیچ گاه وجود را سیراب نمی‌کند. مثل حافظه‌ی رایانه که اطلاعات زیادی را در خود جای می‌دهد؛ اما این اطلاعات، سیستم رایانه را ارتقاء نمی‌دهد. پس چطور انتظار داریم که ما تنها با پر کردن ذهن از مفهوم اسماء، مصداق اسماء الهی را بچشیم و خلیفةالله شویم؟

گذر از مفهوم و رسیدن به مصداق، کار ساده‌ای نیست؛ و تفاوت انسان‌ها در همین است. عده‌ای به مفهوم دین، خدا و اسماء الهی بسنده می‌کنند و عده‌ای با عمل به سفارش خداوند، به مصداق می‌رسند. بزرگانی مانند امام خمینی نیز سختی‌های بسیاری متحمل شدند تا به عینیت مصداق برسند. حال باید دید؛ ما که طالب چشیدن اسماء الهی و کمال انسانی‌مان هستیم، چقدر سختی مجاهدات علمی و عملی را به جان می‌خریم تا به مصداق آن‌ها برسیم.[3]

 


[1]- سوره بقره، آیه 38.

[2]- سوره اعراف، آیات 184 و 185.

[3]- در جلسه‌ی گذشته، مراحل رسیدن به مصداق بیان شد.



نظرات کاربران

//