ایمان 03

 

 

ایمان

(جلسه سوم)

 

حضرت مسیح(علی‌نبیّناوآله‌وعلیه‌السلام) می‌فرمایند:

"نَقُّوا الْقَمْحَ وَ طَیِّبُوهُ وَ أدِقُّوا طَحْنَهُ، تَجِدُوا طَعْمَهُ وَ یهْنِئْكُمْ أكْلُهُ؛ كَذَلِكَ فَأخْلِصُوا الإِیمَانَ وَ أكْمِلُوهُ، تَجِدُوا حَلاوَتَهُ وَ ینْفَعْكُمْ غِبُّهُ."1

گندم را پاكیزه كنید و خوب، پاك نمایید و به دقت، آسیاب كنید؛ تا مزه‌ی آن را بچشید و خوردنش برای شما لذت‌بخش باشد. همین طور ایمان را خالص كنید و كامل نمایید، تا شیرینی آن را بیابید و آینده‏اش برای شما سودمند باشد.

این روایت، ایمان را نسبت به جان ما، به وزان گندم نسبت به جسممان معرفی می‌کند. گندم و نان به عنوان کامل‌ترین و مهم‌ترین غذا، بسیاری از خواصی را که جسم ما نیاز دارد، به طور جامع در خود دارد. به همین ترتیب، ایمان هم کامل‌ترین غذای جان ما و تنها رابطه‌ی تعامل مُلک و ملکوت است، یعنی تنها ارتباط بُعد خاکی با بُعد خدایی. پس همان طور که گندم را از زوائدش پاک و سپس آرد می‌کنیم تا برایمان لذت‌بخش باشد، اگر هم می‌خواهیم ایمانمان گوارا باشد، باید آن را از زوائد و پیرایه‌ها، پاک و خالص کنیم. در این صورت است که ایمان، تأثیرات لازم را بر عروج روحمان می‌گذارد و ما را به مقصدی که هدف غایی از خلقتمان است، می‌رساند.

پیش از این گفتیم جایگاه ایمان، قلب است. پس وقتی می‌گوییم باید ایمان را خالص کنیم، یعنی باید زوائدی را که در قلبمان ریخته‌ایم، كنار بگذاریم. منظور از زوائد هم، پیرایه‌هایی است که تحت تسلط امیال و هوای نفس و اقبال و ادبار دنیا، به قلب و ایمانمان بسته‌ایم. به عبارت دیگر، تعلقات ازواج، اموال، اولاد، مساکن، مقام‌ها و... زوائدی هستند که باید از وجود، پاک و جدا شوند؛ هر چند جدا کردنشان اصلاً ساده نیست!

و دنیا و عالم ماده، مسیری است که ما باید در آن، حرکت کنیم تا بتوانیم زوائدی را که گرفته‌ایم، کنار بگذاریم. در آن صورت است که در رتبه‌ی خودمان، مظهر اسماء خدا می‌شویم و شیرینی ایمان را می‌چشیم. البته مسلّماً راه آسانی نیست. حتی اگر به سیره‌ی اهل‌بیت(علیهم‌السلام) مراجعه کنیم، می‌بینیم آنان نیز در دنیا، بلاها و سختی‌های فراوانی داشتند؛ با اینکه آن بزرگواران، حجب و زوائدی مثل ما نداشتند! پس چرا در دنیا به سختی افتادند؟ شاید یکی از ابعاد آن، این باشد که به ما نشان دهند راه دین، راهِ آسوده زندگی کردن نیست؛ راه دین، راه تزکیه و از دست دادن‌هاست و دین‌داری، نه فقط خم و راست شدن صوری و ظاهری، بلکه زدودن پیرایه‌هایی است که بر جان انسان، عارض شده است.

حال بنگریم که آیا ما در دنیا، پیرایه‌ها را می‌زداییم و نواقص درونمان را از دست می‌دهیم، یا هر چه از عمرمان می‌گذرد، فقط به جسممان می‌پردازیم و نواقص ظاهرمان را برطرف می‌کنیم؟ از آنجا که جایگاه ایمان، قلب است، برای پاسخ به این سؤال باید به قلبمان رجوع کنیم؛ که اگر پر از تعلقات، وابستگی‌ها و نگرانی‌های جزیی باشد، معلوم می‌شود بیشتر عمرمان را به غفلت، سپری کرده‌ایم و نقص‌ها و پیرایه‌ها را نزدوده‌ایم! و باید بدانیم اگر مسیر خطای گذشته‌مان را اصلاح نکنیم، اعمالمان "هَباءً مَنْثُوراً"2 است و از حلاوت ایمان، نصیبی نخواهیم داشت! همان طور که اگر گندم را پاک‌نکرده و آردنشده بخوریم، از طعم لذیذ و فواید نان، حظّی نخواهیم برد.

حضرت علی(علیه‌السلام) درباره‌ی قلب می‌فرمایند:

"أیهَا النَّاسُ، أعْجَبُ مَا فِی الإنْسَانِ، قَلْبُهُ وَ لَهُ مَوَادُّ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ أضْدَادٌ مِنْ خِلافِهَا؛ فَإنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ، أذَلَّهُ الطَّمَعُ وَ إنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ، أهْلَكَهُ الْحِرْصُ."3

اى مردم، عجیب‏ترین چیزى كه در انسان است، قلب اوست؛ و قلب، موادى از حكمت دارد و چیزهایى بر خلاف حكمت؛ پس اگر امید در آن پیدا شود، طمع، خوارش می‌كند و اگر طمع به آن هجوم آورد، حرص، هلاكش می‌سازد.

پس باید مراقب باشیم و قلبمان را بررسی کنیم؛ باید ببینیم آیا آنچه در دلمان داریم، حرص و طمع به دنیا و مافیها و عشق‌ها و محبت‌های محدود است، یا آنکه سازگار با روح بی‌کران ماست؟ باید ببینیم چرا به آنچه خدا داده، قانع نیستیم؟ وقتی هم بعد از اتلاف وقت و انرژی بسیار، هر چه دلمان خواست، به دست آوردیم، باز ارضا نمی‌شویم و تازه می‌گوییم: حالا این به چه دردم می‌خورد؟! علتش آن است که این طمع‌ها و خواسته‌ها، زوائد و پیرایه‌هایی است که با وسعت روحمان تناسب ندارد و آن را ارضا نمی‌کند.

باید بدانیم قلب‌ ما به اندازه‌ی طمع و تعلقی که به اسباب و علل دنیا دارد، خالص نیست و ایمانش ضعیف است؛ لذا به همان اندازه، مسیر دنیا را در جلال طی می‌کند و در آخر به جایی می‌رسد که حتی خدا را هم از پشت عینک دنیا و زوائد جانش می‌بیند!

حضرت(علیه‌السلام) در بخشی از ادامه‌ی این روایت درباره‌ی قلب می‌فرمایند:

"إِنْ سَعِدَ بِالرِّضَا، نَسِی التَّحَفُّظَ."

اگر به خشنودى، سعادتمند شود، خویشتن‌دارى را فراموش می‌كند.

به عنوان مثال، ما وقتی دچار فشاری مثل درد جسمانی یا مشکل مالی می‌شویم، با سوز و ناله به درگاه خدا می‌رویم و برای رفع مشکلمان، دعا و نذر و نیاز می‌کنیم. اما وقتی خدا طبق خشنودی و رضای ما درد و غممان را برمی‌دارد، سست می‌شویم؛ دیگر احتیاط در عمل را از دست می‌دهیم و چنان دچار غفلت می‌شویم که حتی یادمان می‌رود نذرمان را ادا کنیم!

حضرت رسول‌الله(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) درباره‌ی ایمان خالص می‌فرمایند:

"ثَلاثُ خِصَالٍ مَنْ كُنَّ فِیهِ، اسْتَكْمَلَ خِصَالَ الإیمَانِ: إذَا رَضِی، لَمْ یدْخِلْهُ رِضَاهُ فِی بَاطِلٍ؛ وَ إذَا غَضِبَ، لَمْ یخْرِجْهُ الْغَضَبُ مِنَ الْحَقِّ؛ وَ إذَا قَدَرَ، لَمْ یتَعَاطَ مَا لَیسَ لَهُ."4

سه خصلت است كه در هر كس باشد، ویژگی‏های ایمان در او كامل شده است: اینكه وقتی خشنود شد، خشنودی‌اش او را به گناه و باطل نكشاند و وقتی خشمگین شد، خشمش او را از حق، خارج نكند و وقتی قدرت یافت، به آنچه مال او نیست، دست‌درازی نكند.

به بیان دیگر، از آنجا که ما همواره در احاطه‌ی اقبال و ادبار دنیا هستیم، اگر می‌خواهیم ایمانمان خالص شود، باید به فرمایش زیبای قرآن، در دو مسیر "لِكَیلا تَأسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لاتَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ"5 حرکت کنیم؛ یعنی وقتی دنیا به ما رو می‌کند، به سمت گناه نرویم و طغیان نکنیم؛ وقتی هم دنیا به ما پشت کرد، خود را نبازیم و از مسیر حق، خارج نشویم.

پیامبر گرامی اسلام(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) در جای دیگر می‌فرمایند:

"ثَلاثٌ مَنْ كُنَّ فِیهِ، اسْتَكْمَلَ إِیمَانَهُ: لایخَافُ فِی اللهِ لَوْمَةَ لائِمٍ؛ وَ لایرَائِی بِشَی‏ءٍ مِنْ عَمَلِهِ؛ وَ إِذَا عَرَضَ عَلَیهِ أمْرَانِ، أحَدُهُمَا لِلدُّنْیا وَ الآخَرُ لِلآخِرَةِ، آثَرَ أمْرَ الآخِرَةِ عَلَى أمْرِ الدُّنْیا."6

سه صفت است كه در هر کس باشد، ایمانش كامل است: در مسیر خداوند از سرزنش کسی نهراسد؛ در هیچ كارش تظاهر و ریا نكند؛ و هنگامی که دو امر بر او عرضه شود که یکی برای دنیا باشد و دیگری برای آخرت، امر آخرت را بر امر دنیا ترجیح دهد.

طبق این فرمایش، ایمان ما زمانی کامل می‌شود که در مسیر حق، حرف‌های سرزنش‌کنندگان، اصلاً برایمان مهم نباشد و بدون اینکه تحت تأثیر مخالفت‌ها یا خوشامدهای این و آن واقع شویم، درست تصمیم بگیریم و عمل کنیم؛ فقط یک حرف برایمان اهمیت داشته باشد، آن هم رضای خداوند.

اما متأسفانه اغلب ما وقتی به قلبمان رجوع می‌کنیم، می‌بینیم به راحتی تحت تأثیر سرزنش‌ها قرار می‌گیریم و در دین و اعتقادات، سست می‌شویم؛ تا آنجا که گاه برای حفظ آبرو، شأن، مقام و موقعیتمان، از کاری که می‌دانیم درست است، دست برمی‌داریم. بعد هم بدون توجه به اینکه قلبمان اسیر اقبال و ادبار مردم و دنیاست، خود را مشغول ظواهر می‌کنیم؛ غافل از اینکه عبادات باید با بندگی و ایمان قلبی و توجه به باطن و عمق اعمال، همراه باشد؛ که در آن صورت، نتیجه‌اش رضایت و آرامش درونی است.

امام رضا(علیه‌السلام) می‌فرمایند:

"لایسْتَكْمِلُ عَبْدٌ حَقِیقَةَ الإِیمَانِ، حَتَّى تَكُونَ فِیهِ خِصَالٌ ثَلاثٌ: التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ حُسْنُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعِیشَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الرَّزَایا."7

هیچ بنده‏ای به حقیقت ایمان نمی‏رسد، مگر اینكه در او سه خصلت باشد: تفقّه و عمیق‌اندیشی در دین، برنامه‌ریزی درست در امور زندگی و صبر بر مصیبت‏ها.

پس چرا بعضی از ما از وقتی خود را شناخته‌ایم، تمام تلاشمان در رفع و رجوعِ اقبال و ادبار دنیاست؟ حال آنکه ذاتی دنیا، سختی است و ما به دنیا آمده‌ایم تا در مسیر دنیا، زوائد و حجاب‌هایی را که گرفته‌ایم، برداریم. آن‌ قدر هم نیرو در درونمان داریم كه بتوانیم با سختی‌ها مقابله کنیم و حرکتمان را ادامه دهیم.

اصلاً چرا می‌خواهیم ذاتی دنیا را تغییر دهیم؟ این کار، مثل آن است که بخواهیم شوری را از نمک بگیریم؛ که محال است و جز اتلاف انرژی، ثمری ندارد. در حدیث قدسی آمده است که خداوند می‌فرماید: "وَضَعْتُ الرَّاحَةَ فِی الْجَنَّةِ وَ هُمْ یطْلُبُونَهَا فِی الدُّنْیا، فَلا یجِدُونَهَ"8؛ من راحتى را در بهشت قرار دادم، ولی مردم در دنیا دنبال راحتی می‌گردند، پس مسلّماً آن را نخواهند یافت!

پس حال که سختی، ذاتی دنیاست، ما باید چه کنیم؟ باید در هر میدان، وظیفه‌ی خود را تشخیص دهیم و به آن، عمل کنیم؛ در مصیبت‌ها صبر نماییم، در نعمت‌ها شاكر باشیم و طغیان نکنیم، و در میادین گوناگون، جانب احتیاط را بگیریم. تنها در این صورت است که می‌توانیم در درون، به آرامش حقیقی برسیم و در مسیر استکمال ایمان قرار گیریم.

 

پی‌نوشت:

[1]   تحف‌العقول، ص392.

[2]   سوره فرقان، آیه 23 : غباری پراكنده.

[3]   کافی، ج8، ص21.

[4]   کافی، ج2، ص239.

[5]   سوره حدید، آیه 23 : تا بر آنچه از دست شما رفت، تأسف نخورید و بر آنچه به شما رسید، دل‌خوش نشوید.

[6]   مجموعة ورام (تنبیه الخواطر)، ج‏1، ص231.

[7]   تحف‌العقول، ص446.

[8]   جواهرالسنیة (کلیات حدیث قدسی)، ص179.



نظرات کاربران

//